47اما فقه به رفتارهاى ظاهرى انسان مربوط مىشود. فقيه به مكلف مىگويد كه چه چيز واجب است و بايد انجام دهد و چه چيز حرام است و نبايد مرتكب شود. ديگر علوم انسانى هم هر كدام در ساحت يكى از اين حوزهها قرار مىگيرد.
اين بحث را امام خمينى (قدس سره) ذيل روايتى از پيامبر گرامى اسلام (ص) نقل كرده است كه حضرت فرمودهاند:
«العِلمُ ثَلاثَةٌ آيَةٌ مُحكَمَةٌ أو فَريضَةٌ عادِلَةٌ أوَ سُنَّةٌ قائِمَةٌ» . 17
در جاى ديگر مىفرمايد: علم اول كه آيۀ محكمه است، به اعتقادات انسان مربوط مىشود كه انسان به هر چيزى كه در عالم طبيعت نگاه مىكند آن را نشانهاى از نشانههاى الهى بداند. در اين صورت اعتقاداتش محكم مىشود. اين مربوط به عقل است. فريضۀ عادله مربوط به اخلاق مىشود و سنت قائمه مربوط به فقه و حقوق و سياست و مانند آن است.
بنابراين، اگر بخواهيم بدانيم شاخصهاى تربيت اسلامى از ديدگاه امام خمينى چيست، مىتوانيم بگوييم سه شاخص دارد: نخست اينكه: انسان لحاظ تربيت عقلى، انسان معتقدِ موحدِ مؤمنِ معتقد به قيامت و پيرو دستورات رهبران الهى شود. دوم اينكه: لحاظ اخلاقى انسان آراسته به فضايل و جنود عقل شود و از جنود جهل بپرهيزد و سوم اينكه لحاظ رفتارى انسان مقيد به شريعت باشد. انسانىكه به انجام دادن دستورهاى فقهى اسلام مقيد است و از آچه خداوند نهى كرده اجتناب و دورى مىكند، كسىكه داراى تربيت به اين معنا شده باشد، انسانى متعادل مىشود، كسى كه در وجودش تعادل و عدالت را برقرار كرده و مدير مملكت وجود خويش است و بر وجودش ولايت دارد. انسانىكه مىتواند خود، عقل، قلب و حواسش را اداره كند، در آن صورت چنين انسانى مىتواند جامعه را هم تدبير نمايد. حج و بلكه تمام عبادات براى تربيت انسان در شؤون سه گانۀ ياد شده است.
به نظر امام خمينى (قدس سره) عباداتى كه انبيا آورده و ما را به آن دعوت كردهاند؛ مانند نماز و حج، اينها نسخههايى هستند از طبيبهاى واقعى كه آمدهاند ما را به مرتبههاى كمال برسانند و آنگاه كه نفوس ما از عالم طبيعت بيرون رفت، آنجا هم با تربيتى صحيح رفته باشد و زندگى كاملاً سعادتمندى داشته باشيم.18
از زندگى امام خمينى (قدس سره) مىتوانيم استنباط كنيم كه ايشان در مراحل مختلف بر هر سه نوع تربيت تأكيد داشته و خودشان هم آن را پيگيرى مىكردند. چنان كه مىدانيم حضرت ايشان استاد عرفان، فلسفه، اخلاق و فقه بود. تأكيد ايشان اين بود كه اخلاق بايد اخلاق عملى باشد. از نظر امام خمينى موضوع اخلاق، تربيت انسان كامل است. براى اين ما به كمال برسيم بايد با موانع كمال مبارزه كنيم. موانع كمال دو دسته است: يا در درون ما است، يا در جامعه است. آنچه در درون ما است و مانع به كمال رسيدن ما مىشود رذايل و هواهاى نفسانى است. اينها را بايد كنترل كنيم و در اختيار مديريت عقل و مديريت وحى قرار دهيم. بخشى از موانع كمال هم در بيرون وجود ما است و در جامعه است. از ديدگاه امام، استبداد و استكبار در شمار موانع بيرونى كمال است. بنابراين، اگر انسان بخواهد به كمال برسد بايد هم با استبداد و هم با استكبار و طلبان و طاغوتها مبارزه كند.