34
لِبَيْتِهِ وَ التَّذَلُّلِ لأَنْفُسِهِمْ عِنْدَ قَصْدِهِمْ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وِفَادَتِهِمْ إِلَيْهِ رَاجِينَ ثَوَابَهُ رَاهِبِينَ مِنْ عِقَابِهِ مَاضِينَ نَحْوَهُ مُقْبِلِينَ إِلَيْهِ بِالذُّلِّ وَ الاسْتِكَانَةِ وَ الْخُضُوعِ» .18
«فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) نقل كرده كه فرمود: همانا مردم به احرام امر شدهاند تا پيش از داخل شدن به حرمِ امنِ خدا، حالت خشوع پيدا كنند و به لهو نيفتند و به غير خدا مشغول و به امور دنيا و زيبايىها و لذايذ آن گرفتار نشوند، تا بدينوسيله به نيكوترين وجه، قصد خدا كرده و با تمام وجود به او روى آورند و به همراه تعظيم خداوند - عزّ و جلّ - و تعظيم خانۀ او و ذلّت و خوارى خود در مقابل خدا و خانۀ خدا وارد حرم شوند و اميد ثواب و رهايى از عقاب داشته باشند و با تمام ذلّت و خوارى و فقر و مسكنت و خضوع و خشوع به خدا روى آورند.»
شرط دوم - خروج به سوى خدا و رسول (سفر دوم)
از خود خارج شدن، هنگامى نتيجه بخش است كه سفر به سوى خدا و رسول باشد. لازمۀ «خروج بالله» ، «خروج الى الله» است. آنكه به كمك خدا از خود سفر كرد، بايد به سوى خدا رود؛ يعنى جهتگيرى صحيح داشته باشد، در غير اين صورت، از خود خارج شدن، مساوى با داخل شدن به خانۀ شيطان است. بدين جهت در آيۀ شريفه، عبارت: (مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ) آمده تا معلوم شود هر خروجى سازنده نيست بلكه خروجى سازنده است كه «من الخلق إلى الحق» باشد.
سالك چون بحول الله و قوّته، از خود خارج شد، سفرش «بالله» و «فى الله» خواهد بود. عرفا از اين سفر به سفر «فى الحقّ بالحق» تعبير كردهاند؛ سفر در خدا به كمك خدا.
انسان وقتى از خود خارج شود به خدا مىرسد. وقتى به خدا رسيد، خدايى و الهى مىشود. نردبان درآمدن از خود و رسيدن به خدا، خودفراموشى و ذكر الهى است. اوّلين پلۀ ترقّى به قول مولوى، سر را زير پا نهادن است. آنكه پا بر سر خويش نهد، پاى بر سر اختر مىگذارد و جهانپيما مىشود.
امروز ديدم يار را، آن رونق هر كار را