33شريفه همۀ اعمال انسان مؤمن را كه رنگ و بوى خدايى دارد، شامل مىشود. يكى از مصاديق بارز و روشن اين آيۀ كريمه، هجرت از بيت خود به سوى بيتالله و بيت رسولالله است. حاجى كسى است كه از خانه و كاشانۀ خود خارج مىشود تا به بيتاللهالحرام و حرم رسول الله برسد. اگر در اين راه جان را به جان آفرين تسليم كند، ثوابى مىبرد كه جز خداوند تبارك و تعالى كسى نمىتواند مقدار آن را حساب نمايد. براى رسيدن به اين ثواب عظيم، شرايطى لازم است تا سفر انسان يك سفر الهى محسوب شود كه به مهمترين آنها اشاره مىشود:
شرط اوّل: خروج از خود (سفر اوّل)
خروج از خود مراتبى دارد:
* مرتبۀ نخست؛ خروج از تعلّقات خارجىِ خود است. چيزهايىكه انسان به آنها تعلّق عارضى و خارجى پيدا كرده است؛ مانند: تعلق به ملك و جاه و مقام و زن و فرزند و خانه و كاشانه. دلبستگى به درهم و دينار، آدمى را در جهت دنيا نگهداشته و اجازۀ خروج از امور دنيوى را به او نمىدهد.
* مرتبه دوم؛ خروج از تعلّقات درونى است؛ مانند رفاه طلبى، راحت طلبى، مشغوليت به امور علمى و معنوىِ مرسوم و تكرارى.
انسان وارسته و معنوى كه سالهاى متمادى به درس و بحث و تدريس و تأليف و. . . مشغول شده و وجهۀ علمى و استادى و. . . پيدا كرده است، در سفر حج بايد از محدودۀ اين امور خارج شود و حاجى گردد. حاجى يعنى قاصد و حج به معناى قصد مىباشد.
آن كه قصد خانۀ خدا دارد بايد از خانههاى غيرخدا خارج شود.
* مرتبه سوم؛ خروج از خوديت است. اين مرتبه بالاترين مرتبه خروج است. خوديت آدمى محور همه تعلقات است. آن كه از خود خارج شود از همه تعلقات تابعه آن نيز خارج مىشود. آدمى در اين سفر از خود و هر آن چه همانند خود است خارج مىشود كه در مراحل اسفار اربعه عرفانى از آن به سفر من الخلق الى الحقّ تعبير كرده اند. آدمى به عنوان يكى از خلايق، وقتى از خود خارج شود، در واقع از همه چيز خارج شده و از سوى خلق به سوى حق سفر مىكند. عرفا از اين حركت به هجرت يا سفر اوّل ياد مىكنند كه پيامبر خدا9 با چنين هجرتى اسلام را وسعت دادند. ظاهر اين سفر، هجرت از مكه به سوى مدينه بود، ولى باطنش هجرت از همه تعلقات خود و مربوط به خودى بود.
در اين سفر، كه سفر «من الخلق» است، همۀ ناراحتىها و سختىهاى سفر به جان خريده مىشود ولو اينكه پوست آدمى در اين راه دريده و صدها خار به پايش خليده شود.
در بيابان گر به شوق كعبه خواهى زد قدم
سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور
انتهاى اين سفر و آغاز سفر دوم، مرحلۀ احرام است. حاجى با احرام وارد حرم امن الهى شده و عظمت بيكران خدا را با تمام وجود لمس كرده و در مقابل آن به خضوع و خشوع افتاده و از غير خدا غافل مىگردد.
حديثىكه فضلبن شاذان از امام رضا7 در اسرار احرام نقلكرده، بيانگر چنين حالتى است:
«عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا7 قَالَ وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالإِحْرَامِ لِيَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللهِ وَ أَمْنَهُ وَ لِئَلاَّ يَلْهُوا وَ يَشْتَغِلُوا بِشَيْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا وَ زِينَتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ يَكُونُوا جَادِّينَ فِيمَا هُمْ فِيهِ قَاصِدِينَ نَحْوَهُ مُقْبِلِينَ عَلَيْهِ بِكُلِّيَّتِهِمْ مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّعْظِيمِ لِلهِ - عَزَّ وَ جَلَّ - وَ