9
طواف از طبقه دوم مسجد الحرام
چكيده
در اين نوشتار بر آنيم كه ديدگاه فقيهان شيعى و سنى در بارۀ طواف از طبقۀ دوم مسجدالحرام وفضاى كعبه را شرح دهيم و تبيين كنيم. در مجموع، سه ديدگاه در اين موضوع وجود دارد؛ «جواز طواف» ، «عدم جواز طواف» و « قول به احتياط و جمع در مورد معذورين» . براى هر يك از فتاوا وديدگاهها، دلايلى از كتاب، سنت، عقل و عرف مطرح شده است.
نوشتۀ حاضر، در يك مقدمه و دو بخش تدوين يافته است.
كليد واژه ها: طواف، كعبه، مسجدالحرام، فضاى كعبه، جواز، عدم جواز، احتياط.
مقدمه
در وضعيت كنونى كه طبقۀ اوّل مسجدالحرام، حدود 27 يا 30 سانتى متر از سقف كعبۀ معظّمه بالاتر است، فتاواى گوناگونى از فقهاى معاصر در بارۀ «جواز و صحّت طواف از طبقۀ بالا» و «عدم جواز و عدم صحّتِ طواف از آن» مطرح شده است. پيش از ورود به بحث اصلى، ناگزير به بيان مطالبى در بارۀ ارتفاع كعبه و مسجدالحرام و پيشينۀ آن هستيم. پرداختن به اين نكات، به اين دليل است كه در موضوع بحث دخيل و تأثيرگذار مى باشند:
1. ارتفاع كعبۀ معظمه در عصر ابراهيم خليل (ع) طبق روايت سعيدبن جناح، نُه ذراع بوده است:
«. . . سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ عِدَّۀٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِى عَبْدِ اللهِ7 قَالَ كَانَتِ الْكَعْبَۀُ عَلَى عَهْدِ إِبْرَاهِيمَ7 تِسْعَۀَ أَذْرُعٍ وَ كَانَ لَهَا بَابَانِ فَبَنَاهَا عَبْدُ اللهِ بْنُ الزُّبَيْرِ فَرَفَعَهَا ثَمَانِيَۀَ عَشَرَ ذِرَاعاً فَهَدَمَهَا الْحَجَّاجُ وَ بَنَاهَا سَبْعَۀً وَ عِشْرِينَ ذِرَاعاً» .1
«سعيد بن جناح از برخى از اصحاب و آنها از امام صادق (ع) نقل مى كنند كه: «ارتفاع كعبه در زمان ابراهيم (ع) به نُه ذراع مىرسيد و براى آن، دو درِ (شرقى و غربى) بود. ابن زبير (پس از آسيب ديدن كعبه به وسيلۀ سنگباران لشكريان حَجّاج) ، آن را با ارتفاع 18 ذراع ساخت. (پس از قتل ابن زبير) حَجّاج آن بنا را تخريب و با ارتفاع 27 ذراع بنا كرد.»2
امروز ارتفاع كعبه به 85/14سانتى متر مى رسد.
اطراف كعبه به صورت مستطيل، صحن مسجدالحرام و ميدان طواف را تشكيل مىدهد.
ظهور روايت سعيدبن جناح، دلالت بر اين مطلب دارد كه افزودن بر ارتفاع كعبه منعى ندارد؛ زيرا اگر منعى بود، امامان بزرگوار بيان مىكردند و در صورت بيان، به دليل دواعى بر نقل، حتماً به دست ما مىرسيد.
مسألۀ ارتفاع كعبه، همچنان كه خواهيم ديد، بر فتاواى فقها اثر گذاراست.
2. از زمان خليفۀ سوم، بخشهايى از مسجدالحرام با وسعتىكه در همان عصر داشت، مسقّف شد و در عصرخلفاى اموى و عباسى، بارها توسعه يافت، ولى در عصر سعودىها اقدامات ديگرى انجام گرفت؛ مانند بناى زير زمين، ساخت طبقۀ دوم و نيزآماده سازى سطح بالاى مسجد براى نماز و طواف.3
بنابراين، تا سال 1368ق. (1328ش.) مسجدالحرام فاقد طبقۀ دوم و زير زمين بود، ولى امروز وجود طبقۀ دوم مسجد و شايد درآينده طبقات ديگر و همچنين كثرت حجاج و عدم گنجايش صحن مسجدالحرام براى طواف، باعث شده كه مسألۀ طواف از طبقات بالا و همچنين طبقۀ زير زمين مورد توجه قرار گيرد و موجب سوالاتى از فقيهان بزرگوار شود وآنان را به پاسخگويى وادارد.
3. بحث طواف از طبقۀ دوم مسجد يا از فضاى كعبه، فاقد پيشينۀ تحقيق است و تا آنجا كه تتبعّ و بررسى شده، از جانب فقهاى گذشته و معاصر و حتى فقهاى كنونى به چشم نمىخورد. تنها فقيهى كه به اشاره، آنهم تنها در نقد فتواى شافعى، سخنى از طواف در فضاى كعبه به ميان آورده، مرحوم علامۀ حلّى (متوفاى726ق.) است كه مرحوم شيخ حسن نجفى دركتاب جواهر الكلام نيز صرفاً به نقل عبارت علامه بسنده كرده، بى آنكه به بررسى وتجزيه و تحليل آن بپردازد.
علاّمۀ حلّى دركتاب تذكرۀ الفقها مىنويسد:
و قال الشافعى: لا بأس بالحائل بين الطائف و البيت، كالسقايۀ و السوارى، و لا بكونه فى آخر باب المسجد و تحت السقف و على الأروقۀ و السطوح إذا كان البيت أرفع بناء على ما هو اليوم، فإن جعل سقف المسجد أعلى، لم يجز الطواف على سطحه، و يستلزم أنّه لو انهدمت الكعبۀ - و العياذ بالله - لم يصح الطواف حول عرصتها، و هو بعيد»4