81در عملِ پيام دهنده، جلوهگر باشد و گرنه الفاظى بيش نخواهد بود و تنها به «گوش جسم» خواهد رسيد نه به «گوش جان» . به اين جهت است كه قرآن مجيد به عالمان بى عمل اينگونه خطاب مىكند:
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» .35
«آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مىكنيد، اما خودتان را فراموش مىنماييد با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانيد! آيا نمىانديشيد؟ !»
و در جاى ديگر، از كسانىكه دوگانگى در گفتار و كردارشان دارند، به عنوان چهرههاى منفور ياد مىكند و مىفرمايد:
«. . . لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ، كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ. . .» .36
«. . . چرا سخنى مىگوييد كه عمل نمىكنيد؟ ! ، نزد خدا بسيار موجب خشم است سخنى بگوييد كه عمل نمىكنيد! چرا مىگوييد آنچه را كه انجام نمى دهيد. نزد خدا گناه بزرگى است كه بگوييد و عمل نكنيد.»
مبلّغ بايد در تمام زواياى زندگى خود، ارزشهاى اسلامى و دينى را جلوهگر كند و با عملش داعى الى الله باشد و درس عملى به ديگران بدهد. على (ع) مى فرمايد:
«عَلِّمُوا النَّاسَ الخَيرَ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا دُعَاۀً لَهُمْ بِفِعْلِكُم وَ الْزَمُوا الصِّدْق وَ الْوَرَع» .37
«خير و خوبى را به مردم بياموزيد، با غير زبانتان و آنان را به نيكوكارى دعوت كنيد با اعمال پسنديدهتان و همواره در عمل ملازم راستى و تقوا باشيد.»
بىشك «دو صد گفته چون نيم كردار نيست» و تأثيرى كه عمل درست و صحيح بر نفوس بشرى دارد، قابل انكار نمى باشد. از اين روى، پيشوايان دينى از ما خواستهاند كه در عمل شيعه و رهرو راه آنان باشيم. شيعه آن است كه رهبران دينى و الگوهاى الهى خود را مشايعت و همراهى كند. امام صادق (ع) فرمود:
«رَحِمَ اللهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً كَانُوا دُعَاۀً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَاتِهِمْ. . .» .38
«خداوند رحمت خويش را نصيب مردمى مىكند كه مانند چراغ فروزان و مشعل سوزان راه را روشن ساختند و با كردار خويش مردمان را به راه ما فرا خواندند و با تمام توان و قدرت عملى خود حق را شناساندند.»
امام خمينى1 دربارۀ كاربرد و تأثير تبليغ عملى چنين مى فرمايد:
«. . . در بعضى از شهرستانهايى كه تابستانها به آنجا مىرفتم، مىديدم اهالى آن بسيار مؤدب به آداب شرع بودند. نكتهاش اين بود كه عالم صالح و پرهيزكارى داشتند. اگر عالم با ورع و درستكارى در يك جامعه يا شهر و استانى زندگى كند، همان وجود او باعث تهذيب و هدايت مردم آن سامان مى گردد، اگر چه لفظاً تبليغ وارشاد نكند.»39
به همان نسبت كه رفتار نيك و عمل درست يك عالم و مبلّغ تأثير مثبت در روحيۀ مردم مىگذارد، عمل و كردار ناهماهنگ با قول و گفتار او نيز تأثير منفى در افكار وانديشههاى مردم خواهد گذاشت. به خاطر اهميت اين موضوع است كه در روايات مجازات و كيفر عالمان و مبلّغان بىعمل به گونۀ سخت و دردناكى بيان شده است.
پيامبر خدا (ص) فرمود:
«رَأَيْتُ لَيْلَۀَ أُسْرِىَ بِى إِلَى السَّمَاءِ قَوْماً تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِيضَ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ تُرْمَى، فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَؤُلاَءِ؟ فَقَالَ: خُطَبَاءُ أُمَّتِكَ، يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ يَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُمْ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلاَ يَعْقِلُونَ» .40
«در آن شب كه مرا در آسمان سير دادند، گروهى را ديدم كه لبهاى آنان را با قيچىهاى آتشين مىبرند و پرتاب مىكنند. گفتم: اى جبرئيل! اينان كيانند؟ گفت: خطيبان و واعظان امت تو هستند كه مردمان را به كارهاى نيك فرا مىخوانند و خود را فراموش مىكنند، در حالى كه قرآن را مىخوانند. آيا تعقّل نمىكنند؟»
در پايان اين فصل يادآور مىشويم كه يكى از مصاديق روشن عمل به گفتارآن است كه مبلّغ در مسائل تربيتى، نسبت به خويشان و نزديكان خود حساسيت بيشترى داشته باشد و سازندگى را نخست از خود و سپس از اقوام و در مرتبه سوم از مردم آغاز كند و شايد از اين جهت باشد كه خداوند به پيامبرخدا (ص) فرمود: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ» .41