35آيه شريفه: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذى جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ .134
«كسانى كه كافر شدند و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند و (همچنين) از مسجد الحرام، كه آن را براى همۀ مردم برابر قرار داديم؛ چه كسانى كه در آنجا زندگى مىكنند يا از نقاط دور وارد مىشوند، (مستحقّ عذابى دردناكاند) و هر كس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناك به او مىچشانيم!»135
بررسى دلالت آيه
علامۀ حلّى نقل مىكند: مرحوم ابنجنيد بعد از بيان نظر خود مبنى بر «منع تقصير در اماكن چهارگانه» به اين آيۀ شريفه استناد مىكند و دليل خود را تساوى مستفاد از آيه، نسبت به مسافر و مقيم در مسجد الحرام مىداند.136
اشكال مرحوم نراقى
مرحوم نراقى در پاسخ به ادلۀ قائلين به تعيّن اتمام، در بارۀ اين فقره از آيۀ شريفۀ (سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ البادِ) مىگويد: «و اما جواب از آيه اين است كه آن، دلالتى بر مدّعا ندارد.»137
در توضيح عدم دلالت بايد بگوييم: آيه، طبق تفسير مرحوم علامۀ طباطبايى،138 در مقام بيان «تساوىِ حقِ عبادت كردن براى مسافر و مقيم» است؛ يعنى همگان مىتوانند در آن مكان عبادت كنند و كسى حق ندارد ايشان را از اين عمل باز دارد. اين معنا، مستفاد از رواياتى استكه در ضمن اشاره به آيۀ شريفه، بيان مىكنند كه نمىتوان حاجيان را از عبادت در مسجد الحرام منع كرد.139
*دليل دوم:
صحيحۀ؛ «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنِ التَّمَامِ بِمَكَّۀَ وَ الْمَدِينَۀِ فَقَالَ أَتِمَّ وَ إِنْ لَمْ تُصَلِّ فِيهِمَا إِلاَّ صَلاَۀً وَاحِدَۀً» .140
* دليل سوم:
صحيحۀ؛ «عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنْ إِتْمَامِ الصَّلاَۀِ وَ الصِّيَامِ فِى الْحَرَمَيْنِ فَقَالَ أَتِمَّهَا وَ لَوْ صَلاَۀً وَاحِدَۀً»141
بررسى دلالت روايات دليل دوم و سوم
مرحومان اردبيلى،142 وحيد بهبهانى،143 صاحب مدارك144 و خويى،145 هر دو روايت را دال بر وجوب اتمام در اماكن چهارگانه مىدانند. مرحوم سبزوارى،146 آن را ظاهر و مرحوم بحرانى147 و مرحوم بروجردى148 آن دو را صريح و نصِ بر وجوب تعينى اتمام در اماكن چهارگانه مىشمارند.
اشكال: ممكن است كسى در دلالت اين دو روايت خدشهاى وارد كند؛ به اين بيان كه: چه بسا براى سؤال كننده، شبههاى در مشروعيت تمام خواندن نماز در اين اماكن وجود داشته و امام (ع) در مقام دفع توهّم حظر، امر به اتمام نموده است؛ بنابراين، روايت، ظهورى در تعيّن وجوب نخواهد داشت.
* دليل چهارم:
صحيحۀ؛ «عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ رَبَاحٍ، قَالَ: قُلْتُ لأَبِى الْحَسَنِ (ع) أَقْدَمُ مَكَّۀَ أُتِمُّ أَوْ أَقْصُرُ؟ قَالَ: أَتِمَّ، قُلْتُ: وَ أَمُرُّ عَلَى الْمَدِينَۀِ، فَأُتِمُّ الصَّلَاۀَ أَوْ أَقْصُرُ؟ قَالَ: أَتِمَّ» .149
*دليل پنجم:
صحيحۀ؛ «عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ مِسْمَعٍ، عَنْ أَبِى عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ: قَالَ لِى إِذَا دَخَلْتَ مَكَّۀَ فَأَتِمَّ يَوْمَ تَدْخُلُ» .150
بررسى دلالت روايات دليل چهارم و پنجم