22در ميان اهل سنت نيز دو قول بود؛ «جواز» و «عدم جواز» كه دلايلى براى هر دو ديدگاه بيان شد.
براى عدم جواز، به آيات قرآن و روايات استدلال شده؛ آياتى چون: (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ) .48 و (أَنْ طَهِّرا بَيْتِىَ لِلطَّائِفينَ وَ. . .) .49 در اين آيات قرائنى بودكه دلالت برطواف برگِرد كعبه مىكرد نه برفضاى مجازى آن؛ مانند: كلمۀ «طواف» كه به معناى پيرامون شىء دور زدن است.
و مرحوم شيخ طبرسى در مجمع البيان آورده بود: «طائف به كسى مىگويندكه پيرامون چيزى بچرخد.»
مطلب ديگركه با عنوان «قرينۀ دوم» به آن پرداخته شد، حرف «با» در «بالبيت» بود كه در اصل به معناى الصاق - تماس باشىء يا شخص - است؛ خواه الصاق حقيقى باشد، خواه مجازى.
و پاسخ داده شدكه طواف برگِرد بيت عتيق، طواف را منحصر به آن مكان نمىكند، بلكه آيات شريفه در پى اثبات اين است كه طواف بايد برگرد اين خانه انجام گيرد نه خانههاى ديگر و درصدد نفى طواف برفضاى كعبه نمىباشند. در منطق گفته شده كه اثبات شىء نفى ماعدا نمىكند.
دليل ديگر، رواياتى بود مانند «صحيحۀ ابن ابى عمير» و «صحيحۀ اسحاق بن عمار» كه مىگفت: پيرامون اين خانه بچرخيد. كلمۀ «حول» و «هذا» را قرينهاى بر لزوم طواف پيرامون كعبه گرفته بودند.
در پاسخ به اين نوع استدلال گفته شد، ظاهر اين است كه اين روايات صرفاً در صدد بيان طواف برگِردكعبه و ثواب مترتب برآن هستند، ولى طواف از طبقۀ دوم و طواف بر فضاى كعبه را نفى نمى كنند.
دليل ديگرى مىگفت: ممكن است عدم جواز طواف از طبقه دوم، به جهت عدم اتصال به صفوف طواف كنندگان باشد.
ادلۀ جواز
براى جواز طواف بر فضاى خانه و طبقۀ دوم نيز دليلى اقامه شدكه به نظر مىرسد از قوّت بيشترى برخورداربود؛ مانند:
آيۀ شريفۀ (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ) و رواياتى كه ارتفاع كعبه را تا آسمان هفتم مىدانست.
ظهور اين نصوصآن بودكه طواف، ولو در فضاى خانه انجامگيرد، در واقع پيرامون خانه انجام گرفته و صحيح است؛ مانند مرسلۀ صدوقكه به اساسالبيت اشاره داشت وبا ضميمۀ روايت امامكاظم7 به عنوان تفسير مرسلۀ صدوق، بنيان كعبه را از زمين تا آسمان مىدانست.
روايات «تربيع كعبه» و «فلسفۀ هفت شوط»
- روايات ياد شده، ضمن بيان «فلسفۀ مربع بودن كعبه» و نيز «فلسفۀ هفت شوط بودن طواف» ، كعبه را موازى بيت المعمور و بيت المعمور را موازى عرش مىدانست و اين حاكى از امتداد كعبه تا اعماق آسمانها بود.
- روايات قبله و نماز بركوه ابو قبيس كه به امتداد قبله در جهت فوقانى اشاره داشت و نماز بركوه ابوقبيس - كه بلندتر از كعبه و مُشرف برآن است - را صحيح مىدانست.
- روايتى كه طواف را به منزلۀ نماز مىشمرد؛ «الطَّوَافُ بِالْبَيْتِ صَلاۀٌ» و استناد مشهور فقها بهآن؛ يعنى همانطوركه كعبه براى نماز به عنوان قبله از بالا و پايين امتداد دارد، براى طواف نيز چنين است.
پس مجموع اين روايات، دلالت داشت كه كعبه از زمين تا آسمانها امتداد دارد.
و طواف مانند نماز است؛ يعنى همانطوركه نماز را در ارتفاع مىتوان خواند؛ مانندكوه ابوقبيس، طواف را نيز از فضاى كعبه و طبقۀ دوم، با صدق عرفى، مىتوان انجام داد.
دليل عقلى
اگر طواف در بالاتر از ارتفاع كعبه جايز نبود، بايد ارتفاع هم از حدود طواف به شمار مىآمد؛ همانگونه كه مساحت معيّنى از زمين مسجد الحرام را به عنوان محدودۀ مطاف تعيين كرده است.
اينها دلايلى بود كه در حدّ توان و بضاعت علمى به آن اشاره شد، ليكن بحث همچنان درخور پژوهش و تحقيق است و اميد مىرود كه پژوهشگران گامهاى بلندتر را بردارند!