21افزون بر اين، شباهتهاى فراوانى ميان نماز و طواف وجود دارد كه عموميت حديث شامل آنها مىشود، ليكن مواردى كه از مختصات نماز است بايد استثنا شود.
در هر صورت، ترديدى نيست كه مشهور فقها به اين حديث استناد جستهاند و بدين ترتيب ضعف سند آن جبران مىگردد.
دليل تعارض، روايت نزول فرشتگان براى طواف
«عَنْ أَبِىعَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ: مَا خَلَقَ اللهُ خَلْقاً أَكْثَرَ مِنَ الْمَلاَئِكَۀِ وَ إِنَّهُ لَيَنْزِلُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ، فَيَأْتُونَ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ فَيَطُوفُونَ بِهِ، فَإِذَا هُمْ طَافُوا بِهِ نَزَلُوا فَطَافُوا بِالْكَعْبَۀِ، فَإِذَا طَافُوا بِهَا أَتَوْا قَبْرَ النَّبِىِّ (ص) فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ أَتَوْا قَبْرَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ أَتَوْا قَبْرَ الْحُسَيْنِ (ع) فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ عَرَجُوا وَ يَنْزِلُ مِثْلُهُمْ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَۀِ. . .» .45
«امام صادق (ع) فرمود: خداوند هيچ مخلوقى را بيشتر از فرشتگان نيافريد. هر روز هفتاد هزار فرشته بر گِرد بيت المعمور طواف مى كنند. سپس فرود مىآيند و بر گِرد كعبه طواف مىكنند. آنگاه به سوى قبر پيامبر (ص) مىآيند و بر آن حضرت سلام مىكنند. سپس به قبر امير مؤمنان رفته، به حضرت سلام مىكنند. از آنجا به قبر حسين (ع) مىروند و بر آن حضرت سلام مىكنند. آنگاه به سوى آسمان عروج مىكنند و بعد از آن، گروه هاى ديگرى همانند آنان اين اعمال را انجام مىدهند واين برنامه تا روز قيامت ادامه دارد. . .»
استدلال
از اين روايت استفاده مىشود كه فرشتگان به زمين مىآيند و پيرامون خانه به طواف مىپردازند، و اين دليل بر اين است كه ملاك در طواف خودِ خانه و كعبه است وگرنه نيازى براى نزول آنان به زمين نبود.
در پاسخ بايد گفت: با روايت ياد شده، چنين مطلبى ثابت نمىشود؛ زيرا ممكن است نزول فرشتگان به زمين، به منظور حضور در جمع مؤمنان طواف كننده باشد.
البته اين نكته قابل انكار نيست كه طواف بر گِرد خانه، از نزديك، بر طواف بر فضاى آن، از آسمان، برترى دارد و چه بسا چنين طوافى، از اجر و پاداش بيشترى بر خوردار باشد.46
3. دليل عقلى
اگر طواف در محلّى كه بالاتر از ارتفاع كعبه است جايز نبود، مىبايست ارتفاع و محدودۀ بالاتر از كعبه هم، از حدود طواف بهشمار مىآمد و در اين صورت، لازم مىآمد شارع همانطور كه مساحت معيّنى از زمين مسجدالحرام را به عنوان محدودۀ مطاف تعيين كرده، محدودۀ ارتفاع را نيز به عنوان حدّ طواف بيان مىكرد، در حالى كه چنين مطلبى را بيان نكرده و دليلى به دست ما نرسيده است. بنابراين، از اين سخن كشف مىكنيم كه اشكالى بر طواف از ارتفاع بالاتر ازكعبه وارد نيست.47
دليل عمدۀ قائلين به عدم جواز، «بالاتر بودن سطح مسجدالحرام ازسطح كعبه» بود:
* شافعى در مورد دليل فتواى خود مىگفت: «فإن جعل سقف المسجد أعلى لم يجز الطواف على سطحه» ؛ «اگر ارتفاع خانه رفيعتر و بلندتر از سطح مسجد باشد - همچنان كه امروز چنين است - طواف بر سطح مسجد جايز نيست.»
* آيت الله صافى گلپايگانى: اگر طواف در طبقۀ دوم، بالاتر از كعبه باشد، نايب بگيرند.
* آيت الله سيستانى: چنانچه احراز شود كه طبقۀ دوم بالاتر از كعبه است، طواف از بالا كفايت نمىكند.
در پاسخ اين نظريه بايد گفت: لازمۀ اين سخن آن است - هم چنانكه علاّمه درتذكره فرموده - اگر - العياذ بالله - روزى كعبه ويران شد، طواف پيرامون عرصۀ آن درست نباشد، در حالى كه چنين چيزى بعيد است (وكسى چنين فتوايى نداده است.)
جمع بندى
طواف از طبقه دومِ مسجدالحرام يا فضاى مجازى كعبه، از مسائل مستحدثه بوده و فاقد پيشينه در منابع فقهى است، جز علامۀ حلّى كه در نقد شافعى در تذكره اشارهاى به مسأله كردهاند.
در ميان فقهاى شيعه، پيرامون مسأله سه فتوا وجود داشت؛ «عدم جواز» ، «جواز» و «احتياط» .