66سپس پسر ديگرش را طرف سخن قرار داد و گفت: بازوهاى پسر عمويت را باز كن و برادرت را به خاك بسپار و صد شتر ديۀ برادرت را از مال من به مادرت تقديم كن؛ زيرا او از عشيره و فاميلى ديگر است.» 1
حضور قيس در فتح مكه، حنين و طائف
پيشتر اشاره شد كه قيس بن عاصم در سال نهم هجرت، به پيامبرخدا (ص) ايمان آورد، اما در عين حال، بسيارى از مورخان نوشتهاندكه سال هشتم و قبل از فتح مكه رخ داده و لذا در فتح مكه هم شركت داشت و در حنين و طائف نيز با پيامبر خدا بود و در كنارش با دشمنان او جنگيد.
«وَكَانَ شَيخاً عَالماً حَلِيماً مُعَمّداً وَ شَاهد الفتح و الحنين و الطائف» . 2
«قيس، پيرمردى عالم، داراى حلم و سن زياد بود كه در فتح مكه و حنين و طائف نيز حضور داشت.»
همراه كاروان به دربار هِرَقل
در سال نهم هجرت، پيامبر (ص) چند نفر را به دربار هِرَقل فرستاد كه نامۀ پيامبر را به او برسانند و به اسلام دعوتش كنند، در ميان آن چند نفرى كه به دربار هرقل رفتند. قيس بن عاصم منقرى، فرد داناى حليم و بردبار بود.
«هنگاميكه فرستادگان پيامبر، مقابل هرقل قرار گرفتند، هرقل بدون فرد مترجم گفت: چه كسى داناترين شما است كه از او پرسشهايم را بپرسم؟ همۀ آنان، به قيس بن عاصم نگريستند. هرقل خطاب به قيس گفت: به حق دينيكه دارى، از معجزات پيامبرتان چه ديدهاى؟
قيس در پاسخ وى گفت: در سفرى با پيامبر بودم كه مردى عرب خدمت ايشان رسيد، پيامبر از او پرسيد: آيا گواهى مىدهى كه خدايى جز خداى عالم نيست و من فرستادۀ خدايم؟ مرد عرب گفت: چه كسى هست به آنچه كه مىگويى گواهى دهد؟ پيامبر به درختى كه در آن حوالى بود اشاره كرده، فرمودند: اين درخت گواهى مىدهد. پيامبر درخت را فراخواند و درخت نزديك آمد و سه بار پيامبر از او شهادت و گواهى خواست و درخت سه مرتبه به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر گواهى داد. سپس پيامبر به درخت امر كردكه به جاى خود باز گردد و درخت بازگشت.
هرقل گفت: ما در كتاب خود خواندهايم كه فردى از امّت پيامبر شما اگر گناهى كند، بر او يكى نوشته شود و اگر عملى خير انجام دهد، ده ثواب برايش مينويسند. قيس گفت: آرى، او پيامبر ما