61
بن شريح ابن مالك بن ربيعة الفهري من بني عامر بن لؤي و ذلك أنّه أتى رسول الله (ص) و هو يناجي عتبة بن ربيعة و أبا جهل بن هشام و العباس بن عبد المطّلب و أبيا و أمية بن خلف، يدعوهم إلى الله و يرجو إسلامهم فقال: يا رسول الله أقرئني و علّمني ممّا علمك الله، فجعل يناديه و يكرّر النّداء و لا يدري أنّه مشتغل مقبل على غيره حتّى ظهرت الكراهة في وجه رسول الله (ص) لقطعه كلامه. . .
فنزلت الآيات، و كان رسول الله بعد ذلك يكرمه و إذا رآه، قال: مرحباً بمن عاتبني فيه ربّي و يقول له: هل لك من حاجة؟ و استخلفه على المدينة مرّتين في غزوتين» . 1
«مرحوم طبرسى نقل كرده كه گفته شده، آيات اول سورۀ عبس، دربارۀ عبدالله ابن امّ مكتوم نازل شده است؛ در زمانى كه پيامبر خدا (ص) با عتبه و ابوجهل بن هشام و عباس ابن عبدالمطّلب و اميۀ بن خلف، گفتگو مىكرد تا آنها را ارشاد و هدايت كند و به اسلام فرا بخواند، كه در اين هنگام، عبدالله ابن امّ مكتوم وارد شد و گفت: اى پيامبر، بخوان بر من آنچه را كه بر تو نازل شده و آموزشم ده. اين سخن را مكرر با صداى بلند مىگفت و نمىدانست كه پيامبر مشغول گفتگو و ارشاد ديگران بود، كه نوعى كراهت در چهرۀ حضرت ظاهر شد، به خاطر آنكه كلام رسول را قطع نمود. پس در اين هنگام اين آيات (آيات نخست سورۀ عبس) نازل شد. پيامبر بعد از اين ماجرا او را احترام ميكردند و هرگاه ايشان را مىديدند، مىفرمودند: درود بركسى كه خدا در بارۀ او به من عتاب كرد و خطاب به او (ابن امّ مكتوم) فرمود: اى ابن امّ مكتوم، آيا حاجتى دارى از من بخواهى؟ و پيامبر ابن امّ مكتوم را بارها به جاى خود بر مدينه جانشين ساختند.»
برخى از مفسران نقل كردهاند كه كراهت در چهرۀ حضرت رسول نبود بلكه در چهرۀ اميۀ بن خلف بود كه نابينايى وارد شد و. . .
البته منظور ما اين نيست كه كراهت در چهرۀ چه كسى ظاهر شده، مراد آن استكه آن فرد يا پيامبر مورد عتاب قرار گرفته؛ زيرا ابن امّ مكتوم زمينۀ پذيرش و هدايت داشته؛ چنانكه بعداً هم اين نكته نمودار شد و لذا پيامبر او را مورد تكريم و احترام قرار داد.
نابينايى، معلّم قرآن
ابن امّ مكتوم، حافظهاى قوى و سرشار داشت. با اينكه چشمانش نميديد، قرآن را حفظ بود و به افراد ديگر ميآموخت و پيامبر خدا (ص) هم به ابن امّ مكتوم دستور دادند كه او قرآن را به ديگران