14اوكه در فقه شاگرد فخرالمحقّقين فرزند علاّمۀ حلّى، در فلسفه شاگرد قطبالدين رازى شاگرد علاّمۀ حلّى، در كلام شاگرد دو همشيره زاده و شاگردان علامه حلّى به نامهاى: سيد عميد الدين و سيد ضياء الدين، در رجال و نساب شاگرد ابن معيه، رجالى و نسبشناس معروف و شاگرد ديگر علامه است، در حقيقت عصارۀ مكتب فقهى علاّمه و تكامل بخش آن است. او را در رديف فقهايى چون علاّمۀ حلّى و محقّق حلّى دانستهاند كه آثار فقهىشان مورد توجه فقهاى بعدى قرار گرفته و با شرح آن ماندگار شدهاند. 1
همچنين سفرهاى او به بغداد، شام، مصر، بيتالمقدس، مكه و مدينه و ارتباط علمى با علماى اهل سنت و افاده و استفاده از آنان، بُعد ديگرى از شخصيت شهيد است كه او را از اقران و اشباه خود امتياز مىبخشد. او مصنفات و روايات اهل سنت را از چهل نفر از مشايخ آنان در شهرهاى ياد شده روايت مىكرد. با اين همه، او را به خاطر پيراستن فقه اماميه از مبانى و شيوههاى رايج فقه اهل سنت - كه محقق و علاّمه آغازگر آن بودند و شهيد تكامل بخش آن - ستودهاند و همين ويژگى را مهمترين ويژگى فقهى شمردهاند كه شهيد آغازگر آن است و تا عصر فقهاى عصر صفويه ادامه يافت. با اين همه، شهيد از پرداختن به پارهاى مباحث موجود در فقه اهل سنت غافل نشد؛ مباحثى كه به خاطر حضور فقهاى اهل سنت در عرصۀ اجتماع و سياست در فقه عامّه مطرح و در گذر زمان بارور شده بود. وقتى حكومتها در طول تاريخ براى پاسخ معضلات و مسائلشان به سراغ فقهاى اهل سنت مىرفتند، بديهى بود كه فقه اهل سنت به خاطر رويارويى با مسائل و مشكلات اجتماعى حاوى مباحثى باشد كه در فقه اماميه به صورت جدّى دنبال نشده است.
شهيد در آثار فقهى خود، به پارهاى از اين دست مباحث پرداخته و بديهى است كه در اينگونه مباحث، متأثر از آثار و تأليفات فقهاى اهل سنت قرار گرفته باشد؛ با اين توضيح كه به پيرايش مباحث مطرح در فقه اهل سنت پرداخته و مبتنى بر مبانى و موازين فقه شيعه تدوين كرده است. از اين نمونه مباحث، بحث «امارت حج» است كه هر چند در لابلاى مباحث فقهى، فروعى در بارۀ آن مطرح بوده، اما در هيچ اثر فقهى اماميه به صورت مستقل مطرح نشده بود.
در ميراث فقهى اهل سنت نيز بحث مستقل و مستوفايى در اين مسأله مشاهده نمىشود، جز در كتاب «الأحكام السلطانيه» اثر ابوالحسن على بن الماوَردى، معاصر سيد مرتضى