14(از قاريان بنام مكه كه تا اندكى پيش از كشته شدن عبداللَّه بن زبير زنده بود) 1دستور داد كه مقام را به جايگاه خود برگرداند، او چنان كرد و نماز مغرب را خواند. عُمر از دردسر شكايت داشت و پس از آنكه من يك ركعت از نماز مغرب خوانده بودم آمد و پشت سرم نماز خواند، گويد چون نماز تمام شد، عمر احسنت و آفرين گفت، من نخستين كس بودم كه پس از نصب مقام ابراهيم در جاى اصلى آن نماز گزاردم.» 2صاحب جواهر همچنين در نقد اين روايت مىگويد:
«اولاً: عمر ازكجا مىدانست جاى مقام درعصر ابراهيمخليل (ع) مكان كنونى بودهاست؟
ثانياً: پيامبرخدا (ص) نسبت به اين عمل اولويت داشته است. چرا او اين كار را انجام نداد؟ حال آنكه او پيامبرخدا بود و مىبايست راه ابراهيم خليل را برود!» 32. روايتى كه مى گويد: مقام در عهد عمر در جاى كنونى بوده و به دستور وى پايهاى براى حفاظت از مقام ساختند:
ازرقى مى نويسد: ابوالوليد از پدر بزرگش، از داود بن عبدالرحمان، از ابن جُريج، از كثيربن كثيربن مطلب بن ابى وداعۀ سهمى از پدرش از پدر بزرگش نقل مىكند:
«در روزگار حكومت عمر بن خطاب سيلى آمد كه به سيل امّ نهشل معروف شد؛ زيرا امّ نهشل دختر ابو عبيدۀ بن أبو أحيحه سعيدبن عاص را با خود برد و او در آن سيل غرق شد و مرد. اين سيل مقام را از جاى خود كند و برد و آنرا در محلۀ پايين مكه يافته، آوردند و به پردههاى كعبه متصل كردند و در اين باره براى عمر نوشتند و او در حالى كه از اين واقعه ترسيده بود، در ماه رمضان به قصد عمره به مكه آمد. محل اصلى مقام را سيل از ميان برده بود و نشانۀ آن هم محو شده بود. عمر مردم را فرا خواند و گفت: شما را به خدا سوگند مىدهم هر كس اطلاعى از جاى دقيق مقام دارد مرا آگاه كند، مطّلب بن أبو وداعۀ سهمى گفت: اى اميرمؤمنان، من جاى آن را مىدانم؛ زيرا از چنين پيشامدى بيمناك بودم و اندازۀ فاصلههاى آنرا تا حجرالأسود و حجر اسماعيل