7فقير به معناى ندار نيست، آن كس كه مال ندارد، به او مىگويند «فاقد» نه فقير و اگر به كسى گفتند فقير، به اين معناست كه ستون فقرات او شكسته است [و] قدرت قيام ندارد و چون مال و اقتصاد، مايۀ قِوام و ايستادگى يك ملّت است، اگر فرد يا ملّتى مال نداشت [و] از اقتصاد سالم برخوردار نبود، قدرت ايستادگى ندارد، گويا ستون فقرات اين امّت شكسته است، از اين جهت به اين فرد يا آن امّت مىگويند «فقير» . هيچ كسى غير از خدا قدرت قيام ندارد. تنها او حى قيوم است و تنها قائمِ به قِسط اوست،5 بلكه تنها قائم اوست و ديگران افتادهاند و اگر كسى مىنشيند يا برمىخيزد، نه تنها قدرت قيام ندارد، قدرت نشستن هم ندارد، قدرت اِستِلقاء و اِضطِجاع هم ندارد. اينكه در نماز، هنگام برخاستن از سجده به قيام مىگوييم: «بحول الله تعالَي و قوّته أقوم و أقعد» ى عنى با قدرت خدا برمىخيزم و با حول و قوّۀ الهى مىنشينم، يعنى نشستن هم به قوّت اوست چه اينكه اِضطِجاع و به پهلو آرميدن و استلقاء هم به قدرت اوست. اگر حول الهى و قوّۀ الهى نباشد، انسان نه تنها قدرت قيام ندارد، قدرت قعود هم ندارد، قدرت اضطِجاع6 هم ندارد، قدرت استلقاء7 هم ندارد، قدرت اِنبِطاح8 هم ندارد؛ هيچ حالى مقدور او نيست مگر به قوّۀ الهى و حول الهى و اين استغراق در توحيد است و نماز ما كه ستون دين ماست،9 جاى آموزش اين معارف بلند است. تا كنون ثابت شد كه اشياى عالَم و اشخاص عالم با اينكه آثار فراوانى را از خدا دريافت كردهاند، هيچ كدام غنى نيستند و هيچ كدام بىنياز از خدا نيستند.
توسّل به اهل بيت عصمت: در حدّ توسّل به شمس و قمر است
مطلب بعدى آن است كه ما براى رفع نيازهاى فراوانمان، به آفتاب و ماه و ساير ستارهها مراجعه مىكنيم، نور مىگيريم، حرارت مىگيريم، درمان مىگيريم، گياهانمان را با آن پرورش مىدهيم، نباتات و معادن را با آن پرورش مىدهيم، محيط زيست را با آن سالم نگه مىداريم و صدها بلكه هزارها بركات فراوان كه بشر از شمس و قمر مىگيرد و اين مراجعۀ به ماه و آفتاب به اين معنا نيست كه - معاذ الله - ما آفتابپرستيم يا ماهپرستيم. ما مىگوييم خداى سبحان روزى آفتاب را آفريد، روزى هم بر اساسِ ( إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ )10 آن را از پا در مىآورد، ماه را آفريد، ستارهها را آفريد، آب را هم اينچنين خلق كرد؛ آب هر اثرى كه دارد به اذن خداست. گاهى اين اثر را به او مىدهد گاهى از آن مىگيرد؛ آتش هر اثرى كه دارد از خداست، گاهى به آن مىدهد گاهى از آن مىگيرد.
از موجودات سپهرى گرفته تا موجودات زمينى، همه فقيرند [و] در عطا و دِهش از يك سو [و] در اِِمساك و بستن از سوى ديگر، مأموران الهىاند. ما اگر به آفتاب و قمر مراجعه مىكنيم، از آنها نور مىگيريم، آنها را وسيله قرار مىدهيم، هرگز به اين معنا نيست كه براى آنها سِمتى جز بردگى و بندگى در پيشگاه ذات اقدس الهى قائل هستيم، در جريان توسّل به اولياى الهى همين بس كه اهل بيت عصمت و طهارت به مراتب از شمس و قمر بالاترند.
در جريان آتش فرمود: ( يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاَماً عَلَي إِبْرَاهِيمَ ) ؛11 اين سوخت و سوز را از شعلۀ آتش گرفت.
دربارۀ آب كه جريان، خاصيت اصلى آن است، به آبِ دريا فرمود: با عصاى موسى بايست: ( فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً ) ؛12 اين مضمون در قرآن كريم آمده است كه عصا را به دريا بزن، آبهاى رفته، همچنان مىرود و آبهاى نيامده همچنان مىماند. يك سدّ آبى درست مىكند و شما در وسط دريا از مَعبَر خشك مىگذريد! اين رفتن را از آب مىگيرد آن سوختن و سوزاندن را از آتش مىگيرد.
زمين بستر آرامش و سكونت براى همۀ ماست، گاهى به زمين مىگويد: دهن باز كن و قارون را بَلع كن: ( فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ اْلأَرْضَ ) ؛13 صخرۀ صمّاء14 را مىگويد دهن باز كن، چشم باز كن [تا] از دهان و چشمت آب بجوشد؛ به موساى كليم فرمود: ( اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ )15 كه اگر اين عصا را به سنگ بزنى اين صخرۀ صمّاء چشم و دهن باز مىكند [و] چشمههاى جوشان عطا مىكند.
بنابراين، از موجودات سپهرى گرفته تا موجودات زمينى، همه فقيرند [و] در عطا و دِهش از يك سو [و] در اِِمساك و بستن از سوى ديگر، مأموران الهىاند. ما اگر به آفتاب و قمر مراجعه مىكنيم، از آنها نور مىگيريم، آنها را وسيله قرار مىدهيم، هرگز به اين معنا نيست كه براى آنها سِمتى جز بردگى و بندگى در پيشگاه ذات اقدس الهى قائل هستيم، در جريان توسّل به اولياى الهى همين بس كه اهل بيت عصمت و طهارت به مراتب از شمس و قمر بالاترند؛ انسانِ كامل كجا ماه كجا؟ ! انسان