7اما از باب
«ما لا يدرك كلّه لا يترك كلّه» نوشتهاى كه در پيش رو داريد با بضاعت اندك در اهميت حج تدوين شده و كوششى است اندك در جهت آشنا نمودن زائران خانۀ خدا با حج ابراهيمى، تا با آگاهى بيشتر در مراسم حج شركت نمايند و اين فرصت استثنايى را با انجام مراسم تشريفاتى و بىروح از دست ندهند. اميد است مقبول درگاه حق واقع شود.
فصل اول: ويژگىها و تأكيدها در چگونگى بيان تشريع حج
وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ ) .13
حج از واجبات الهى است كه در تمام ايام عمر يكبار با شرايطى ويژه واجب مىشود و اين آيه از آياتى است كه دلالت بر وجوب حج دارد؛ اما چگونگى بيان وجوب حج در اين آيۀ كريمه، بهگونهاى است كه در هيچ يك از واجبات ديگر به چشم نمىخورد. بيان وجوب حج در اين آيه، مانند بيان وجوب نماز و زكات نيست، بلكه به منزلۀ ميثاق و عهد الهى است كه بر گردن همۀ انسانها گذاشته شده است؛ از اين رو تعبير وجوب حج به سياق خطاب امرى، آنگونه كه در مورد ساير عبادات بيان شده، نيست بلكه در قالب ميثاق و عهد مخصوص الهى با اسم جلاله، در حالى كه مقدم بر متعلّق خود گرديده، بيان شده است - كه در هيچ يك از عبادات ديگر نمونه ندارد - چنانكه امام صادق (ع) در اين باره فرمود:
«. . . وَ اعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ تَعَالَى لَمْ يَفْتَرِضِ الْحَجَّ وَ لَمْ يَخُصَّهُ مِنْ جَمِيعِ الطَّاعَاتِ بِالْإِضَافَةِ إِلَى نَفْسِهِ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً )» .14
پس حج، پيمان و عهدى است ميان خداوند و بندگان او، هر طور كه شده بايد از عهدۀ آن برآيند و به هيچ وجه از انسانهاى مستطيع ساقط نمىشود؛ بهطورىكه اين عهد و ميثاق با مرگ هم ساقط شدنى نيست و اگر خودش معذور شد، بايد نايب بگيرد.
مطلب قابل توجه ديگر در اين آيه، اين است كه: به جاى «
لَمْ يَحُجّ » يا «
مَنْ تَرَكَ الْحَجَّ » از كلمۀ كفر استفاده شده و بدين طريق ترك حج مساوى با كفر عملى معرفى گرديده است؛ اين در حالى است كه چنين تعبيرى در مورد هيچ ترك واجبى در آيات قرآن نمونه ندارد.15
علاوه بر اين، ذكر استغنا - كه دلالت بر نهايت خشم خداوند و خذ لان تاركين حج دارد- با ضميمۀ تأكيد «إِنَّ» و اسم ظاهر «الله» به جاى ضمير و تعبير إِنَّ اللهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ به جاى «
إن الله غني عنهم » - كه نوعى تعميم را مىرساند - همۀ اينها اهميت و جايگاه ويژۀ حج را مىرساند.
چنانكه استفاده از جملۀ خبرى براى تشريع وجوب حج، به جاى صيغۀ امرى،16 به خصوص به صورت جملۀ اسميه17 آن هم با تقدم خبرى كه اسم ذات است، در قالب «
لفلان عليّ كذا » كه به قول بعضى از مفسران، از بليغترين الفاظ در افادۀ وجوب است،18 به انضمام اين كه در تشريع حج ابتدا فرمود: عَلَى النَّاسِ سپس آن را تخصيص به مستطيع زد، كه نوعى توضيح و تفصيل بعد از ابهام و اجماع، آنهم در قالب بدل،19 توجه به همۀ اين نكات، شدت اهتمام قرآن نسبت به امر حج را اثبات مىكند كه در هيچ يك از عبادات ديگر سابقه ندارد.20
جالب توجه اينكه همۀ اين نكات در ضمن يك آيه به كار برده شده. در ضمن، از تقدم خبر (الله) بر مبتدأ (حج البيت) ، حصر استفاده مىشود؛ يعنى فقط براى خدا انجام پذيرد.
فصل دوم: جامعيت حج و گستردگى ابعاد آن