61
بنو قريظه سومين گروه يهودى در مدينه
مبحث اول: مفاهيم و تعاريف
مفهوم كلمۀ قريظه
يعقوبى گويد: «قريظه، نام كوهى است كه افراد قبيلۀ بنوقريظه بر آن فرود آمدند و به آن منسوب شدند. بنا به قولى، قريظه نام نياى آنها است.»1
نسب بنوقريظه
همانگونه كه در شمارۀ پيشين (65) ، در بارۀ بنىنضير گفتيم، بنوقريظه نيز از فرزندانهارون، برادر حضرت موسى8 بودهاند و از اين رو، به نسب خود افتخار مىكردند.
اين طايفه نيز مانند بنوقينقاع و بنونضير، با پيامبر خدا (ص) پيمان بسته بودند كه هرگز به ضرر پيامبر و ياران آن حضرت گامى برندارند و به وسيلۀ زبان و دست ضررى به او نرسانده، سلاح و مركب در اختيار دشمنانش نگذارند و هرگاه بر خلاف متن اين قرارداد رفتار كنند، دست پيامبر در ريختن خون آنها و ضبط اموال و اسير كردن زنان و فرزندانشان باز خواهد بود و يادآور مىشويم كه اين پيماننامه را كعببن اسد، رييس بنوقريظه از سوى آنان امضا كرده بود؛ ليكن ايشان نيز مانند همكيشان خود، پيمان خويش را نقض كردند و چگونگى نقض پيمان توسط ايشان به قرارى است كه در مبحث دوم، به تفصيل مىآيد. (البته گفتنى است غزوۀ بنوقريظه بىارتباط با غزوۀ احزاب نيست؛ لذا براى بررسى تحليلى غزوۀ بنوقريظه لازم است حتى المقدور به نقش يهود بنوقريظه در آن اشاره شود؛ بهخصوص براى روشن شدن نوع پيمان شكنى بنوقريظه، ناگزير بايد وقايعى كه در طول غزوۀ احزاب، بنوقريظه در آن نقش داشتند را ولو به اختصار اشاره كنيم) .
مبحث دوّم: علت و چگونگى وقوع غزوۀ بنوقريظه
وقتى پيامبرخدا (ص) بنونضير را از مدينه بيرون كرد، آل ابى حقيق و خاندان حُيى بن اخطب به خيبر رفتند و در آنجا مِهترى يافتند و هم اينان نقش اصلى را در تحريك احزاب به عهده داشتند؛ از جملۀ ايشان، حيى بن اخطب و كنانۀ بن ابى الحقيق و هوذۀ بن حقيق و. . . به همراه عدهاى به مكه رفتند تا قريش و پيروان آنها را به جنگ با پيامبر تحريض و ترغيب كنند. آنها به قريش گفتند: ما با شما خواهيم بود تا محمد را از پاىدرآوريم.
ابوسفيان گفت: آيا انگيزۀ شما تنها همين است و به اين منظور به مكه آمدهايد؟ گفتند: آرى! آمدهايم تا با شما دربارۀ دشمنى با محمد و جنگ با او همپيمان شويم و بر اين كار سوگند ياد كنيم. ابوسفيان گفت: درود بر شما، خوش آمديد! محبوبترين مردم در نظر ما كسى است كه ما را در ستيز با محمد يارى كند؛ سپس در كنار كعبه سوگند همپيمانى خوردند.
بعد از آنكه يهوديان با قريش زمانى را وعده گذاشتند از پيش آنها بيرون آمدند تا به قبيله غَطَفان رسيدند و با آنها شرط نمودند كه چنانچه يهود را يارى دهند و همراه قريش به جنگ پيامبر بروند، محصول يك سال خيبر را براى ايشان قرار دهند و ساير قبايل نيز با تحريك يهود و قريش، سپاه ده هزار نفرى را تجهيز نمودند و به فرماندهى ابوسفيان به طرف مدينه راه افتادند.
در ميان راه، حُيى بن اخطب به ابوسفيان و قريش گفته بود: قوم من - بنوقريظه - همراه شما خواهند بود و ايشان هفتصد و پنجاه جنگجو هستندكه سلاح فراوانى هم دارند. چون به نزديكى مدينه رسيدند، ابوسفيان به حيى گفت: نزد قومت برو و از ايشان بخواه تا پيمان خود را با محمد بر هم زنند.
وقتى حيى نزد بنوقريظه آمد، آنها وى را به خانۀ خود نمىپذيرفتند و اينكار را خوش نداشتند. حيى وقتى غزّال بن سموئيل را ديد، به او گفت: خبرى برايت آوردهام كه از محمد راحت خواهى شد! اين