53پيامبر (ص) شترهاى آبستن به نام «حفده» را جدا كرد، خمس (غنايم) را كنار گذاشت و بقيه را در ميان اصحابش تقسيم كرد و بى آنكه با مكر و نيرنگى مواجه شود، به مدينه آمد.
اين چيزى است كه از روايت واقدى219 برداشت شده و شبيه آن را ابن سعد220 و بيهقى221 و ابن كثير222 و ديگر سيره نويسان نقل كردهاند:
سريۀ على (ع) براى نابودى بت فُلس، كه از آنِ قوم طىء بود
پيامبر (ص) ، على (ع) را همراه صد و پنجاه نفر سوار بر شتر و پنجاه سواركار و با پرچمى سياه و يك پرچم سفيد، در سال نهم هجرت براى نابودى فُلس، بت قوم طىء فرستاد كه سپيده دم، به محلۀ آل حاتم يورش بردند و فلس را ويران كردند و اسرا و غنايم فراوانى گرفتند كه در ميان اين اسرا، خواهر عدى بن حاتم بود و خود عدى به شام گريخت؛ در صندوق فلس سه شمشير، رسوب، مخذم و شمشيرى كه به آن يمانى گفته مىشد و نيز سه زره يافت شد.
مأمور اسراى زن، ابو قتاده و مأمور حيوانات عبد الله بن عتيك سُلمى بود كه به محض فرود آمدن در ركك - محلهاى از محلههاى سلمى، در يكى از كوههاى طىء - غنايم را تقسيم كردند؛ على (ع) به عنوان نمايندۀ پيامبر (ص) ، رسوب و مخذوم را براى ايشان برداشت سپس شمشير ديگر نيز از آنِخود او گشت امّا آل حاتم را كنار گذاشته وتقسيم نكرد تا اين كه آنها را به شهر رسانيد.
و اين چيزى است كه از روايت واقدى223 و ابن سعد224 و ابن سيد الناس225 و ديگران برداشت مىشود.
سريۀ على (ع) در يمن:
پيامبر خدا (ص) در ماه رمضان سال دهم هجرت، على (ع) را به يمن فرستاد و پرچمى به او داد و با دست خود عمامه بر سرش نهاد و گفت: بى درنگ حركت كن و وقتى نزد آنان رسيدى، جنگ نكن تا آنان با تو وارد جنگ شوند؛ على (ع) با سيصد سواركار به راه افتاد و با ورود اولين سوار به داخل اين سرزمين كه «مذجح» نام دارد، اصحابش پراكنده شده و غنايم و زنان و كودكان و حيوانات بسيارى را با خود آوردند؛ على (ع) ، بريدۀ بن حصيب اسلمى را بر سر غنايم گماشت و آنچه به دست آوردند به سوى او فرستاد، سپس رفت و آنان را به اسلام فراخواند، اما آنان امتناع ورزيدند و به سويشان سنگ و تير پرتاب كردند.
على (ع) يارانش را به صف كشيد و پرچم را به دست مسعود بن سنان سُلمى داد، آنگاه به سوى آنان يورش برد و بيست نفر از آنان را كشتند كه منجر به فرار و شكست ايشان گرديد. على (ع) بى آنكه آنها را تعقيب كند، دعوت به اسلام نمود؛ آنان نيز بلافاصله پاسخ مثبت دادند؛ بهطورى كه چند تن از بزرگانشان با او بيعت كردند و گفتند: ما به نمايندگى از قوم خود آمديم و اين صدقات ماست، حق خدا را از آنان بردار. على هم غنايم را جمع نمود، تقسيم به پنج كرد، بر روى يكى از تيرها نوشت: «اين از آن خداست» و از ميان آنها قرعه كشيد كه باز اولين تير بيرون آمد و آن تير خمس بود. او بقيۀ غنايم را ميان اصحابش تقسيم كرد، سپس به سوى مكه بازگرداند تا پيامبر را كه براى اداى حج سال دهم هجرى به آنجا آمده بود، ملاقات كند.
اين همان چيزى است كه از روايت واقدى226 و ابن سعد227 و ابن سيدالناس228 و ديگر سيره نويسان برداشت مىشود.
نتايج به دست آمده از مبحث سرايا:
1. هجوم على (ع) به قوم بنى سعد و خنثى نمودن نيرنگشان، پيش از حركت آنان به سوى يهود خيبر.