433. پرچم از سعد گرفته و به زبير سپرده شد.
حافظ مىگويد: «اين سه قول در بارۀ شخصى است كه پرچم را از سعد گرفت و ظاهرقضيه آن است كه على (ع) براى پسگرفتن پرچم رفت تا با آن وارد «كَداء» شود. على (ع) با اين گمان كه مبادا سعد رنجيده خاطر شود، آن را به قيس بن سعد مىدهد. سپس سعد كه بيم داشت پسرش كارى بر خلاف ميل پيامبر مرتكب شود، از پيامبرخدا (ص) خواست پرچم را از قيس بگيرد و به همين دليل زبير پرچم را مىگيرد.49
به نظر نگارنده، حافظ ابن حجر (رحمة الله) به خوبى ميان متون مختلف را جمع كرده و چنين اجماعى، ترجيحاً مقدم است.
دادن كنيۀ «ابوتراب» به على (ع) در غزوۀ عشيره توسط پيامبر (ص)
ابن اسحاق در بيان حوادث «غزوۀ عشيره» خبرى مفصّل آورده با اين مضمون كه: پيامبر (ص) ، على (ع) و عمّار بن ياسر را خفته يافت، در حالىكه خاكآلود بودند، پس بيدارشان كرد و به على گفت: «تو را چه مىشود ابوتراب؟ !»
ابن اسحاق در ادامه مىگويد: از برخى علما شنيدم كه پيامبر على را ابوتراب ناميد؛ زيرا او فاطمه را به خاطر چيزى كه معلوم نيست سرزنش كرد ولى بدون اينكه چيزى برخلاف ميلش به او بگويد، بلكه مشتى خاك برمىدارد و به سر خود مىريزد، وقتى پيامبر او را چنين مىبيند متوجه مىشود كه او خواسته فاطمه را سرزنش كند، پس به او مىگويد: چه شده است؟ ابوتراب!
ابن اسحاق مىگويد: خدا مىداند كه كدام يك از اينها رخ داده است.50
در صحيح بخارى آمده است كه على نزد فاطمه رفت، سپس از خانه بيرون آمد و در مسجد خوابيد. پيامبر به فاطمه فرمود: پسرعمويت كجاست؟ گفت: در مسجد است. پيامبر (ص) نزد او رفت و ديد كه ردايش كنار رفته و پشتش خاكى شده است، پس خاك را از دوش او پاك كرد و دوبار گفت: ابوتراب! برخيز و بنشين.51
درستى روايت بخارى در اين است كه دادن اين كنيه به على (ع) در مدينه اتفاق افتاده باشد.
ابن حجر در شرح حديث، روايت ابن اسحاق را دربارۀ غزوۀ عشيره نقل مىكند و مىگويد:
«اگر اين درست باشد و اثبات شود، نشان مىدهد كه پيامبر، على (ع) را با لفظ ابوتراب خطاب قرار داده است.»52
بهنظر مىرسد روش ابنحجر در جمع بين دو روايت بهتر است و ترجيح يك روايت بر ديگرى است. ابن قيم هم در «كتاب الهدى» همين نظريه را داده است.53 البته تكرار چنين مسألهاى اشكالى ندارد، والله العالم. 54
على و پيامبر خدا (عليهما السلام) در مسير بدر بر يك مركب
ابن اسحاق در آغاز سخنش از غزوۀ بزرگِ بدر مىگويد: پيامبر در اين روز هفتاد شتر داشتند. پيامبر خدا، على بن ابى طالب و مرثد بن ابى مرثد غنوى سوار بر يك شتر شدند.55
بيشتر سيره نگاران؛ مانند واقدى،56 بيهقى،57 ابن عبدالبرّ،58 ابن حزم59 و ابن قيم60 همين گفته را آوردهاند. گواه اين رخداد، روايت احمد از عبدالله بن مسعود است كه مىگويد: در روز بدر هر سه نفر بر يك مركب نشسته بودند و ابولبابه و على ابن ابىطالب همراه پيامبر بودند.61
از اين روايت احمد برداشت مىشودكه همراه سوم پيامبر و على، ابولبابه بوده نه مرثد، چنانكه در روايت جمهور اهل سيره آمد. شايد بهترين پاسخ، سخن ابن كثير باشد كه گفت:
شايد اين مسأله قبل از آوردن ابولبابه از روحاءباشد. پس على و مرثد همراه پيامبر بودهاند. والله العالم.62