42«فردا اين پرچم را به دست مردى خواهم سپرد كه خداوند فتح را به دست او مقدّر كرده است. خدا و رسولش او را دوست دارند و او نيز خدا و رسول را دوست دارد.»
مردم شب را با اين فكر گذراندند36 كه پرچم به چه كسى داده خواهد شد؟ صبح هنگام نزد پيامبر (ص) رفتند در حالىكه هركس مىخواست پرچم به او داده شود. پيامبر (ص) فرمود: على ابن ابى طالب كجاست؟ گفتند: اى پيامبر خدا، او دردِ چشم دارد. فرمود: او را بياوريد. وقتى آمد، پيامبر از آب دهانش در چشمان او ريخت و دعا كرد و على بهبود يافت، گويى كه دردى نداشت! سپس پرچم را به او داد. 37 اين حديث را سهل بن سعد مسلم،38 احمد،39 نسائى40 و ديگران نيز آوردهاند.
گفتنى است، اين سخن با گفتۀ ابن هشام دربارۀ حوادث جنگ خيبر منافاتى ندارد؛ آنجا كه مىگويد: «پيامبر امور مدينه را به نميلۀبن عبدالله ليثى سپرد وپرچم سفيدى را به علىبن ابىطالب داد.»41
ظاهر روايت دلالت دارد كه پرچم از همان ابتدا به على سپرده شد و مىگويند: هر دو روايت دربارۀ على مصداق دارد؛ چراكه پرچم را از همان ابتدا به دست گرفت، سپس وقتى پيامبر در نزديكى قلعههاى خيبر اردو زد، پرچم گاهى در دست على و گاه در دست ديگران بود اما هنگام فتح خيبر، على آن را در دست داشت.
ردّ دليل اين گفته، نقل ابن اسحاق به استناد سخن سلمۀ بن عمرو بن اَكوَع است كه مىگويد:
«پيامبر خدا، ابوبكر را با پرچم - كه بنا به گفتۀ ابن هشام سفيد بوده - به يكى از قلعهها فرستاد و او با تمام تلاشى كه كرد، بدون پيروزى برگشت. فرداى آن روز عمر بن خطاب را فرستاد، او نيز جنگيد اما بدون پيروزى بازگشت. پس از آن، فرمود: فردا پرچم را به دست مردى خواهم سپرد كه خداوند و رسولش او را دوست مىدارند.» 42
حاكم نيز همين را به اختصار بيان مىكند و مىگويد: «اين حديث صحيحالاسناد است و شيخين آن را نياوردهاند.» .43 بيهقى44 و ابن كثير45 نيز آن را آوردهاند. بدين ترتيب روشن مىشود كه منافاتى ميان قول ابن هشام و آنچه در روايت محدّثان آمده وجود ندارد. والله العالم.
غزوۀ فتح مكه:
ابن اسحاق آورده استكه پيامبر (ص) به سعد بن عباده دستور داد سراغ گروهى از اهالى «كَداء»46 برود. وقتى خواست برآنها وارد شود گفت: امروز روز حماسه است؛ روزى استكه حرمتها شكسته مىشود. يكى از مهاجران - كه بهگفتۀ ابن هشام، آن شخص عمر بن خطاب بود - اين سخن را شنيد وگفت: اى پيامبر خدا، مىشنويد سعد بن عباده چه مىگويد؟ ! اطمينان نداريم كه او در ميان قريش داراى قدرت و شوكتى باشد. اينجا بود كه پيامبر (ص) به على بن ابىطالب (ع) فرمود: «او را درياب و پرچم را از دستش بگير و خود با آن وارد «كَدا» شو» .47
در صحيح بخارى آمده است: سعد بن عباده كه پرچم انصار را در دست داشت، هنگام ورود سپاه ابوسفيان گفت: «امروز روز حماسه است. امروز حرمت كعبه شكسته مىشود.» ابوسفيان، آنگاه كه پيامبر از كنارش گذشت، خطاب به آن حضرت گفت:
«آيا مىدانى سعد بن عباده بر ما چه گفت؟ حضرت پرسيدند: «چه گفت؟ ابوسفيان گفت: چنين و چنان. . . پيامبر فرمود: «سعد دروغ گفته، بلكه امروز روزى است كه خداوند به كعبه عزّت و شكوه خواهد بخشيد.» 48
روايت بخارى ازگفتۀ ابن اسحاق درستتر است، ليكن موضوع گرفتن پرچم از سعد و سپردنش به على، در آن روايت نيامده است. حافظ بن حجر، متن روايت ابن اسحاق را نقل مىكند و متنهاى ديگرى مىآورد كه بيانگر سه قول زير است:
1. پرچم انصار از سعد گرفته به على داده شد.
2. پرچم از سعد گرفته و به پسرش قيس بن سعد داده شد.