15
امام باقر (ع) فرمود: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحِبُّ إِبْرَادَ الْكَبِدِ الْحَرَّى وَ مَنْ سَقَى كَبِداً حَرَّى مِنْ بَهِيمَةٍ أَوْ غَيْرِهَا أَظَلَّهُ اللهُ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ» . 32
«خداوند خنك كردن كبد را دوست دارد. هركس كبدى تشنه و سوزان را از چهار پا يا حيوان ديگرى سيراب كند، خداوند او را در عرش خود سايه دهد روزى كه سايهاى جز سايۀ او نيست.»
امام صادق (ع) فرمود:
«وَ مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً أَظَلَّهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِظِلِّهِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ» .33
«كسى كه تنگدست بينوا (و بدهكار) را مهلت دهد، خداوند او را در عرش خود سايه دهد؛ روزى كه سايهاى جز سايۀ او نيست.»
پناه بردن به خدا از ظلمت قبر
«اللهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِه» . 34
«بارالها! به تو پناه مىبرم از تاريكى و وحشت قبر.»
اعتقاد به روح و نفس و بقاى آن پس از مرگ، از بزرگترين معارف دين است كه بيش از نيمى از معارف اسلامى برپايۀ اصالت روح و استقلال آن از بدن و بقاى آن بعد از مرگ استوار است كه بدون اعتقاد به روح، همۀ آن معارف وهم و خيال خواهد بود.
وظلمت قبر، حقيقتى كه گذرگاه موقت انسانها است و بشر ناگزير از ورود به آن است.
وطبق آيۀ «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ. . .» ، ى كى از امورغيب و پنهان، قيامت و مسائل آن است و از شرايط ايمان، باور به قبر و پرسشهاى نخستين قيامت است و از آنجا كه امرى است سخت هولناك، ناگزير وحشتى پيش از فرا رسيدن وحشت قبر معترف به آن را فرا مىگيرد و لذا چاره انديشى پيش از فرا رسيدنِ اين امر حتمى و مهم، لازم است و آن پناه بردن به خدا از آن ظلمت و وحشت است كه در اين فراز از دعاى «سعى» به آن اشاره شده است.
حمد و ثنا
و اين چنين لب به حمد وثنا بگشايد و سه مرتبه بگويد:
«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» . 35
جز خداى يكتا معبودى نيست. شريكى ندارد و ستايش ازآن اوست. زنده مىكند و مىميراند و او زندهاى است كه مرگ ندارد و بر هرچيزى تواناست. برترين ثناى حق، اقرار و اعتراف به توحيد ذاتى و نفى مطلق شرك است و اين ذكر به صراحت ثناگوى حق به يكتايى در ذات و صفات است.
لَهُ الْمُلْكُ ؛ سلطنت وفرمانروايى از آنِ خداست و بس.
چون خداوند، مَلِك و پادشاه وفرمانرواست، تصرف در امور مىنمايد كه مُلك و سلطنت و فرمانروايى از آنِ اوست و تصرف او يا به امر و نهى برمكلّفين است و يا به اين است كه چون موجودات در ذات وصفات خود نيازمند به او مىباشند. تصرف حق به اين است كه نيازهاى آنها را بر مىآورد و امور آنها را تدبير مىكند.
وَلَهُ الحَمدُ؛ حمد و ستايش چه براى خدا باشد و چه بظاهر براى غير خدا، در حقيقت براى خداست؛ زيرا حمد چه برفضايل، چه بر فواضل، آغاز و انجام همه از خداوند است وبراى بقيه عاريتى است. پس همۀ ستايشها بازگشت به او دارد؛ «وَ الثَّنَاء عَلَيْه» .
سرّ صلوات
و بعد از تهليل و تحميد و تكبير و پناه آوردن به خدا از ظلمت قبر و گرماى قيامت بگويد: