15مرحله است كه صيد و بوى خوش بر او حلال مىشود. بار ديگر به منا بازگشته، بيتوته مىكند و در روزهاى اقامت در منا، جمرات را رمى ميكند. باز به مكه بازگشته، طواف نساء به جاى مىآورد و زن بر او حلال مىشود و بدين ترتيب اعمال و مناسك حج به پايان مىرسد.
در هريك از اعمال، رمزها و اسرار و همچنين حكمتها ومصالحى نهفته استكه اگر بخواهم به شرح برخى از آنها هم بپردازم، نيازمند تأليفى مستقل است، اما با توجه به كهولت سن و ناتوانى، قدرت انجام آن را ندارم؛ «. . . رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً. . .» ولى بايد دانست كه اسرار و مصالحى كه در حج، بلكه هر عبادتى نهفته، دو نوع است: اسرار و مصالح خاص و اسرار و مصالح عام.
اما اسرار و مصالح خاص، ويژۀ سالكان و راسخان در علم و عارفان بلند مرتبه است و پردههاى فرارو و گنجينههاى آن، براى عموم مردم آشكار نمىگردد، بلكه افراد عادى از تصوّر آن اسرار نيز ناتواناند.
اما اسرار و مصالح عام عبادات، براى هر كسى كه قدرت تفكّر و تدبّر داشته باشد و درصدد آشنايى و رسيدن به آنها برآيد، واضح و آشكار است و بزرگترين، مهمترين و آشكارترين آن مصالح و اهداف كه هر شخص عاقلى آنها را مىبيند و درك مىكند، «مصالح و اهداف اجتماعى» است.
شكى نيست كه اسلام دينى اجتماعى است و براى شؤون اجتماعى، بيشترين اهميت را قائل است. تشريع نماز جماعت روزانه در مسجد محل، سه يا پنج مرتبه، نماز جمعه در هر هفته، نماز عيد فطر و عيد اضحى براى اهالى هر شهر و نواحى اطراف آن در هر سال و اكتفا نكردن به آن و فراخوان عمومى همۀ توانمندان و صاحبان مكنت و ثروت و صاحبنظران و شخصيتهاى اجتماعى از اقصى نقاط عالم كه روى كرۀ خاكى زندگى مىكنند، به كنگرۀ ساليانۀ حج به منظور اهداف زير است:
1. آشنايى با يكديگر.
2. در پى آن، برقرارى الفت و دوستى.
3. احساس مسؤوليت و كسب اطلاع و آگاهى از مسائل يكديگر.
4. مشاركت در خوشى و ناخوشى و خوشبختى و بدبختى ديگران.
5. در نهايت، فراهم آوردن قدرتى برتر براى مسلمانان، كه هيچ قدرتى توان مقاومت در برابر آنرا نداشته باشد.
به ياد دارم كه چهل و يك سال پيش، در سال 1330ه-. كه به حج مشرف شدم، بعد از ظهر روزى، در ايام تشريق، پيرامون مسجد خَيف، بالاى يك بلندى رفته و اجتماع باشكوه مسلمانان را نظاره مىكردم كه در ميانشان مليتهاى چينى، مراكشى، يمنى، عراقى و هندى بودند. با تعدادى از آنان، كه با بعضى از زبانها آشنا بودند، سخن در بارۀ حج و منافع و فوايد آن به ميان آمد كه به رغم دشوارىهاى فراوان و تكاليف متعدد آن، داراى فوايد فراوانى است. به آنان گفتم: كدام منفعت را بزرگتر از اجتماع ما در اين سرزمين سراغ داريد؟ آيا مكانى را مىشناسيد كه در آنجا مسلمان چينى از دورترين نقطۀ شرق با مسلمان مراكشى از دورترين نقطۀ غرب، و مسلمان عراقى و ايرانى از شمال و مسلمان يمنى از دورترين نقطۀ جنوب با يكديگر اجتماع كنند؟ ولى افسوس - اگر افسوس خوردن ثمرى داشته باشد - كه چون تفكر، تدبّر و تدبير از ميان مسلمانان رخت بربسته، عباداتشان به صورتى بى مغز تبديل شده است. آنان در اين سرزمين جمع مىشوند ولى از يكديگر جدا هستند. كنار يكديگرند در حالى كه از هم دورند. جسمهايشان به هم نزديك ولى آرزوهايشان با يكديگر بيگانه است. حج مىگزارند ولى هيچ مسلمانى با برادر مسلمانش آشنا نمىشود و جز چهرۀ او را نمىبيند و از احوال او آگاه نمىشود. بلكه حتى نام او را نيز نمىداند! ما با چنين حالى به وضعيت امروز رسيدهايم؛ «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْمُسْتَعَان عَلَي هَذَا الزَّمَان وَ أَهلِ الزَّمَانِ» .
سوتيتر:
عبادات و فروع دين يا عبادات بدنى محضاند؛ مانند نماز و روزه، يا عبادات مالى محضاند؛ مانند خمس و زكات و يا آميختهاى از آن دو هستند؛ مانند حج كه هم عبادت بدنى است و هم عبادت مالى.