8
ب. معرفت منزلت
انسان پس از شناخت خود و پىبردن به ظرفيتها و زواياى وجود خويش، بايد در صدد شناسايى منزلت واقعى خود و دستيابى به آن مقام والا برآيد؛ يعنى به دنبال جايگاه رفيعى باشد كه آفريدگار هستى در هندسۀ آفرينش براى او قرار داده و از وى خواسته است كه زندگى خود را در مسير رسيدن به آن مقام قرار دهد. براى شناسايى و دستيابى به اين منزلت، بايد از مراحل و منازل مختلفى گذر كند و سالك عارفى در طريق حق باشد. براى انسان، مقامات و منزلتهاى گونه گون وجود دارد كه مهمترين آنها «عبوديت» است. رسيدن به اين منزلتها مستلزم آن است كه انسان بداند خليفۀ خدا در زمين، مسجود فرشتگان، مخلوق تكريم شده و فضيلت يافتۀ خداوند است. به همين جهت بايد اين برترى و فضيلت را پاس بدارد و خليفۀ واقعى حق و جانشين شايستۀ او در زمين باشد.
انسان تنها موجودى است كه در هيچ حدّى محدود نبوده و گستره اش تا بىنهايت است. با قبض و بسط وجود او، قوس نزولى و صعودىاش سامان مىيابد. تنها در وجود انسان، مادّيت و تجّرد، فيزيك و متافيزيك، حدوث و قِدَم و خلق و حق پيوند مىيابد. غير از انسان، همۀ پديدهها در محدوده تعيين خود گرفتارند و او است كه مىتواند هر قالبى را بشكند و از هر تعيّنى بگذرد و به مقامى كه به وهم كسى نمىآيد عروج و صعود كند.
بنا به نوشتۀ شيخ شهاب الدين سهروردى، انسان موجودى است قدسى، صاحب علم و اراده و فنا ناپذير. او از عالم عِلوى به اين عالم سفلى سفر كرده و به زندان گرفتار آمده است و چون از منزلگاه آسمانى خويش جدا گرديده، پيوسته در اين جهان غريب و افسرده است. اگر انسان جايگاه اصلى خويش را فراموش نكند و در سايۀ رهايى از وابستگىها و رفع حجابها، پيوسته در پى نيل به مقام رفيع خويش باشد، نفس او به نور حق منوّر ميگردد. تابش نور حقّ كه اكسير اعظم علم و قدرت است، چه بسا موجب مىشود كه انسان بر معارفى دست يابد كه ديگران از فهمش عاجزند. . .11
بر اساس معارف دينى، حج بهترين فرصت و موقعيت براى درك و فهم مقام راستين انسانى و بازگشت به آن عوالم الهى و قدسى است.
صاحب المراقبات در اين باره مى گويد:
«خداوند سبحان، بنى آدم را از خاك آفريد و آنان را به سوى قرب و جوار ولقاى خود كه اعلا عِلّيين و مقام روحانيين دعوت فرمود و چون آدمى در اوايل امر به جهت فرو رفتن در ظلمات عوالم طبيعت و اسارت در زندان آب و گِل كرۀ خاكى به اين عوالم عالى دست نخواهد يافت به لطف خويش از عالم خودشان معمورهاى ساخت و نام آن را «بيت الله» گذاشت و آن را مطاف زائران و خواهندگان حضرت او قرار داد تا پيرامونش طواف كنند و آن را زيارت نمايند و با پروردگار خود انس يابند و بر حسب حالات خود، به او مأنوس شوند و بدين ترتيب براى وصول به عوالم ما فوق آن (از عوالم قدس و جهان قرب) آمادگى پيدا كنند و براى اين زيارت، نُسُك و راههايى قرار داد كه تمام آنها پلههايى براى ترقّى و بالا رفتن از عالم ملك و عوالم ملكوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت ديگر، اين مناسك، عامل به آن را براى زيارت كعبۀ حقيقى، مستعّد و مهيا مىسازد كه دربارۀ آن فرمود: «
لاَ يَسَعْنِي أَرْضِي وَ لاَ سَمَائِي وَ لَكِن يَسَعْنِي قَلْبُ عَبْدِي الْمُؤْمِنِ » ؛ «زمين و آسمان قابليت و توان جاى گرفتنم را ندارند، بلكه جاى من، قلب بندۀ مؤمنم ميباشد.»12
احرام، پلۀ صعود به كمال و منزلت رحمانى
احرام، آغاز حركتى معنوى، سفرى درونى و پويشى فكرى است براى شناخت بيشتر خود و رسيدن به منزلت و مقام واقعى. حجگزار با زدودن آرايههاى مادى از خود و گسستن از تعلّقات نفسانى، در صدد بر مىآيد واقعيت نفس و روح خود را بشناسد. انسانى كه از حقيقت روحى و منزلت واقعى خويش به جهت آسيبها و نارسايىهاى اخلاقى و معرفتى دور شده يا غافل گرديده، مىتواند با زدودن اين زنگارها و موانع و نفس كشيدن در فضاى جديد معنوى و عرفانى، به زواياى باطنى و فطرى خود پىببرد و به دنبال باز يافتن مقام اصيل خود باشد.
بر اين اساس، با مُحرم شدن و در بركردن پوشش ساده و بىآرايه، اذعان مىكند كه:
من به علت آلوده شدن به گناهان و غفلتها چيزى نيستم و از منزلت واقعى خويش به دورم و به جهت كم كارىها و نادانىها، در محضر حق، نيازمند مطلقم و به سبب نافرمانىها و دنيا ورزىها، از ساحت قدس و كمال خود بيگانهام. . .
آدم (ع) نيز پس از آنكه در بهشت دچار لغزش شد، از منزلت واقعىاش به دور افتاد و لباس نور و كرامت براى مدّتى از او زايل گرديد. او با مشاهدۀ وضعيت بى پوششى خود و دور افتادن از رضوان الهى، سخت اندوهگين شد و در صدد توبه و بازگشت