64در زمينه توسعه يافتن حج در قدس، بيش از انگيزههاى دينى، تأثير كنستانتين118 اول مشهود است. او با ساختن كليساهاى متعدد در جابهجايى قدس، توجه مسيحيان بسيارى را به زيارت مكان هاى مقدس جلب كرد؛ مكانهايى كه مسيح در آنها متولد شده، زندگى كرده، و به صليب كشيده شده بود.
در كنار زيارت قدس، زيارت بارگاه ها و حتى راهبانى كه در معابد زندگى مىكردند، نوعى حج محسوب مىشد.
و همچنين زيارت كليساهايى كه برقبور شهدا و اوليا بنا شده بودند.
پراكندگى خاستگاههاى حج در مسيحيت شرقى از فلسطين، محل تولد و تبليغ مسيح آغاز مىشود و تا مصر، مهد زندگى عبادى عيسى (ع) ادمه مىيابد.
در يهوديت قديم و دوران اوليۀ مسيحيت، معنى حج يكى بود. با اين تفاوت كه در بنىاسرائيل، زيارت اين معبد، سه بار در سال اجبارى بود، اما مسيحيان عقيده دارند كه حضرت عيسى اين كار را در آخرين سفر خود به اين معبد انجام داده است. بنابراين حج در مسيحيت، گروهى و جمعى نيست، بلكه سفرى است كه انسان متدين براى رفع حوائج فردى خود به جا مىآورد.
در مسيحيت، حج، زمان مشخصى ندارد، اما عموماً اين كار در سنين جوانى انجام مىشود. كسى كه به قدس مىرسد، احساس مىكند كار بزرگى در زندگى خود انجام داده است. وقتى به محل مرگ و حيات عيسى (ع) نگاه مىكند، آرزو مىكند كه اى كاش او هم در همين مكان بميرد.
در زبان ارمنى كلمۀ ماهدسى119 به كسى گفته مىشود كه ديدن آتش روشن شده در قدس، در عيد پاسكاليا، و مرگ را، همزمان تجربه كند. اين كلمه به كسى كه از حج قدس برگردد نيز اطلاق مىشود.
حجاج روسيه كفشهاى سفيد با خود به قدس مىبرند و در حالى كه آنها را به خود بستهاند، در نهر اردن خود را شست و شو مىدهند. نهر اردن همان جايى است كه حضرت عيسى (ع) در آن غسل تعميد انجام داده است.
ديگر مسيحيان شرقى، كفنهاى سفيدشان را، روز جمعه، روز به صليب كشيده شدن عيسى (ع) روى قبر او مىگذارند.
حجاجى كه گروهى به قدس مىروند، در هنگام بازگشت به شكرانۀ اين توفيق، در كليسا به دعا مىنشينند و هدايايى را كه از قدس آوردهاند، ميان مردم پخش مىكنند.
حج براى يك مسيحى نجات يافتن و تماس با يك موجود الهى است. او عقيده دارد كه در حريم زيارتگاه حج، مورد عنايت يك نيروى فوق طبيعت قرار مىگيرد. البته اين عنايت ممكن است براى بعضيها قبل از رفتن به حج حاصل شود. در اين صورت حج رفتن او، براى تقديم شكرانه انجام مىگردد.
پس حج مسيحى دو گونه است: يكى زيارت براى كسب لطف و عنايت و ديگرى حج شكرگزارى و سپاس. امّا در هر دو گونه، مهم نسبتى است كه به واسطۀ اوليا، بين شخص و خدا به وجود مىآيد.
در عقايد مسيحى، پس از مرگ اوليا، حتى لباسهايى كه با بدن آنها تماس داشته، مقدس مىشوند. بنابر گفتۀ عهد جديد، خداى عزيز، توسط پاولوس120 معجزات متعدد و متنوعى را به ظهور و بروز رسانده است تا حدى كه براى شفاى بيماران دستمال و لنگهايى كه با بدن او برخود داشته مىبردند و به اين وسيله بيمارى ها و ارواح خبيث را دور مىكردند.121
قبور و كليساهايى كه تكههاى بدن يا لباس اوليا (رليك)122 در آنها باقى مانده نيز، در ميان مسيحيان به عنوان مراكز معالجه، راهنمايى، مغفرت و هدايت به قصد حج زيارت مىشود.
در دورانهاى آغاز مسيحيت، مسيحيان فلسطين را مركز امانتهاى بزرگ ومقدس مىشناختند. اين يك حقيقت تاريخى است كه عيسى (ع) با فلسطين تماس فيزيكى داشته، در آن سرزمين زندگى كرده است. بر اين اساس تمام مناطق، سرزمين هاى مقدس ناميده مىشدند. البته نهر اردن كه عيسى (ع) در آن غسل تعميد انجام داده و تپههاى گولگوتا، محل به صليب كشيده شدن حضرت (به اعتقاد مسيحيان) از قداست بيشترى برخوردار است.
در قرن چهارم بر اساس ادعاهايى كه هلنا مادركنستانتين مطرح نمود، شمار حاجيان فلسطين به طور چشمگيرى افزايش يافت. او ادعا كرد كه محل واقعى صليب در خواب به او معرفى شده است و تكّههايى از صليب را بر اساس آن رؤيا يافته است.
در آن دوران يادگار مهمى كه حجاج رغبت بسيارى به آن نشان مىدادند، سر حضرت يحيى بود كه ادعا مىشد در ميان بقاياى كاخ هرود123 پيدا شده است.