56
رسم «تهنيه» در تركيه
اسرا دوغان
دولت عثمانى، در طول تاريخ حيات خود، حساسيت زيادى به مناطق مقدس داشته و براى انجام فريضۀ حج اهميت بسيار قائل بوده است؛ همان طور كه مسلمانان ترك زبان نيز براى انجام اين امر، اشتياقى وصف ناپذير داشتند. اين شوق و شور، در هيچ دورهاى از تاريخ، نه تنها كم نشده، كه بيشتر هم شده است.
در خانوادههاى سنّتى، تمايل به انجام مناسك حج و حاجى شدن، از انجام يك امر دينى فراتر است. حج براى حاجى اعتبار ايجاد مىكند و اين امر، بُعد فرهنگى قوى دارد و پاسخگوى انتظارات گوناگون هر فردى است.
واجب شدن بهشت، براى كسى كه كعبه را ديده و خاصيت و ويژگىِ شفابخشى قائل شدن براى اشياى موجود در كعبه و اينكه ثواب انجام يك بار حج، برابر است با ثواب 70 سال عبادت و. . . در جامعۀ سنتى، ارزشهاى كمى نيست.
اين امتيازات حج را به يك فريضه تبديل ميكند و يك مسلمان ترك، از اينكه علم خود را به اين مراسم بياورد كراهت ندارد. همچنين دو مقولۀ دين وسياست با هم، در اين مراسم آميخته ميشود و دين به سياست مى پيوندد.
حاجى، هنگام بازگشت از حج، حالتِ روحانىِ خاص را در خود احساس ميكند خستگى و تحوّل روحى او نشان ميدهد كه سفر سختى را پشت سر گذاشته است. گويى با آن حال و روزش، به ما گوشزد ميكند كه «نا برده رنج، گنج ميسّر نمى شود» .
آرى، رفتارهاى او بهتر ميشود و شادابىِ بيشترى پيدا ميكند. چهره اش با لبخند و بر تواضعاش افزوده ميشود، تا جاييكه اگر حتى بچهها به زيارتش بيايند، برايشان مى ايستد و آنها را بدرقه مىكند و حتى افراد ناشناسى را كه به ديدنش آمدهاند، در آغوش ميگيرد و با او روبوسى ميكند.
فريضۀ حج را مانند يك جشن برگزار مىكنند. به دنبال اين ديد و بازديدها، روابط مردم با يكديگر بهتر ميشود و از نو شكل قويترى بهخود ميگيرد
حاجى با لبّيك گفتن، در واقع دعوت خدا را اجابت ميكند. سفر حج براى او، اولين سفرش به خارج از كشور است. در اين سفر اشياى مقدس و جديد ميبيند. وقتى باز ميگردد، در محيط زندگياش صاحب نفوذ ميشود و بالأخره به خواست معنوياش، كه حاجى شدن است، ميرسد.
حاجى، در سايۀ اعتبارى كه به دست آورده، محترمترين فرد در روستا ميشود. در اختلافات ميان افراد، ميانجيگرى ميكند و به عنوان داناترين فرد در محيط زندگياش، مورد احترام واقع ميشود. داد و ستد را كنار ميگذارد و در سياست، پست و مقامى نميگيرد. امور دنيوى او را مجذوب خود نميكند. همۀ همّتش را صرف امور معنوى و سراى آخرت ميكند. البته بايد پذيرفت كه گاهى از طرف بعضى حاجيها عنوان «حاجى» مورد سوء استفاده قرار مى گيرد.
قبل از انقلاب، وقتى مردم تركيه از حج بر ميگشتند، روى كلاهشان به عنوان نشانۀ حاجى بودن عمامه ميبستند و عباى مخصوص شامى ميپوشيدند و ديگر ريش خود را نمى تراشيدند. (معمولاً كسانيكه ريش دارند، به حاجى ملقب ميشوند) . مردم تركيه ضرب المثلى دارند كه ميگويد. «هر ريشدارى كه حاجى نمى شود» وهنوز هم ميبينيم كه بعضى از افراد، وقتى از حج بر ميگردند، باز هم از دروغ و گناهان توبه نميكنند
از آنجا كه در گذشتههاى دور، مردم با شتر و اسب بهحج ميرفتند، ماهها طول ميكشيد تا بازگردند و بعضى از آنها هرگز باز نميگشتند؛ براى همين، كسانيكه به حج ميرفتند از فاميل و دوستان و آشنايان حلاليت مى طلبيدند؛ چون امكان باز نگشتن وجود داشت.
آنان براى رفتن به حج، نه تنها از كسى پول قرض نميگرفتند، بلكه كسى كه عازم حج بود، پيش از رفتن، همۀ ديون و بدهيهاى خود را ميپرداخت و به اندازۀ روزهايى كه در سفر بود، همۀ احتياجات و نيازهاى خانوادهاش را فراهم ميكرد و آنان را به يكى از نزديكانش ميسپرد.
درتركيه زنان نميتوانستند بدون محرم بهحج بروند.
بعد از اين سفر معنوى، بر احترام و اعتبارحاجيان در ميان مردم افزوده ميشد و براى حاجى، كه اين عنوان با سختى به دست ميآورد، بعد از بازگشت از سفر، جشنى به پا ميكردند.
در سالهايى كه دولت تركيه تأسيس شد؛ يعنى1940، به خاطر همزمانىِ آن با جنگ جهانى دوم، و نيز جنگ اعراب و اسرائيل، تعداد كسانى كه به حج ميرفتند كاهش يافت. بنابراين، همان افراد اندك هم كه توفيق سفر مى يافتند، در استقبال از آنها، هنگام بازگشت، مبالغه و زيادهروى ميشد.