63ساعت 7، تابلوى قافلۀ توس بالا آمد و همگى به سمت آن رفتيم. پاسپورتها و بليتهايمان را از مدير كاروان تحويل گرفتيم. ساعت 45:7 در ميان اشك و بغض از خانوادههايمان خداحافظى كرديم و وارد سالن انتظار شديم. در همين قسمت نماز مغرب و عشا را خوانديم و بالأخره ساعت 45:9 وارد هواپيما شديم. ساعت 10:10 به سوى جده پرواز كرديم.
وقتى هواپيما از زمين برخاست، باورم نمىشد كه تا دو، سه ساعت ديگر، در سرزمين پيامبر خواهم بود. خدايا! بهخاطر اين همه لطفت از تو ممنونم.
ساعت 11، شام نهچندان خوشمزۀ هواپيما را خورديم. بعد از شام، فاطمه خوابيد اما من و مريم تا جده مشغول صحبت شديم. تا اينكه ساعت 25:1 به وقت تهران به جده رسيديم. گفتنى است ساعت به وقت عربستان در همين حال 55:11 است.
برخلاف انتظار و گفتههاى مدير كاروان، به هيچ وجه بازرسى نداشتيم و تنها بهخاطر كنترل پاسپورتها معطل شديم. ساعت 30:1 به وقت جده سوار اتوبوسهايمان شديم. من و فاطمه بايد سوار اتوبوس شماره يك و مريم سوار اتوبوس شماره دو مىشد. ساعت 45:2 به سمت مدينه حركت كرديم.
چهارشنبه 30 مرداد
اصلاً باورم نمىشد كه تا چند ساعت ديگر در مدينه خواهم بود. حسى عجيب داشتم. خوشحال بودم و با خود فكر مىكردم كه چرا من به اين سفر دعوت شدهام. آيا لياقت چنين سفرى را داشتم؟ خدايا! ياريام كن تا هميشه بندۀ مخلص تو باشم.
آقاى امينى مسؤول تداركات اتوبوس ما، پذيرايى خوبى كرد. شيرينى و كيك، آبميوه و موز، بين بچهها توزيع شد. با اينكه توى هواپيما هم نخوابيده بودم، در اتوبوس هم خوابم نيامد. ساعت پنج به ساسكو رسيديم. ساسكو در فاصلۀ 165 كيلومترى مدينه واقع است. مدير كاروان كه سوار اتوبوس ما بود، اعلام كرد، نماز را همينجا مىخوانيم و صبحانه هم مىخوريم.
در اين استراحتگاه، مسجد و رستوران و پمپ بنزين و چند مغازه به چشم مىخورد. ابتدا وضو گرفتيم و نماز صبح را خوانديم. اين اولين نماز ما در سرزمين حجاز بود و طبق سفارش مسؤولان بايد بدون مهر مىخوانديم. بعد از نماز، به رستوران رفتيم و صبحانه خورديم و در ساعت 07:6 به سمت مدينه حركت كرديم.
چون هوا روشن شده بود، بهراحتى مىتوانستيم تابلوهاى كنار جاده و همچنين مناظر اطراف آن را مشاهده كنيم، روى بعضى از تابلوها ذكرهايى مانند «الحمدلله» و «سبحانالله» نوشته شده بود.
در طول مسير، ابتدا روحانى از اتوبوس شماره 3 به اتوبوس ما آمد و مقدارى در بارۀ شهر مدينه صحبت كرد و بعد مدير نخلستانهاى اطراف مدينه را به ما نشان داد. سپس مسجد شجره و مسجد قبا را از دور ديديم. مسجد شجره در 7 كيلومترى مدينه واقع است و در اينجا كسانى كه از مدينه به قصد حج به مكه مىروند، محرم مىشوند، به همين دليل آن را ميقات مىگويند. مسجد قبا هم اولين مسجدى است كه به امر پيامبر ساخته شد و در نزديكى مدينه است.
مدير كاروان ستونها و منارههاى مرتفع مسجدالنبى را از دور به ما نشان داد. اشك در چشمانم حلقه زد. زير لب خدا را شكر گفتم و بعد شروع به فرستادن صلوات كردم.
ساعت 50:7 به مدينه رسيديم، اين شهر در فاصله 420 كيلومترى جده و 440 كيلومترى مكه است. چند دقيقهاى از ساعت 8 گذشته بود كه به هتل طيبۀالسكنى رسيديم. اين هتل در منطقۀ مركزى مدينه واقع شده و همجوار مسجدالنبى است. 14 طبقه دارد با 6 آسانسور، هتل بسيار بزرگ و زيبايى است.
من و مريم با كلى دوندگى توانستيم هماتاقى شويم و در اتاق B 701 مستقر شديم، اما فاطمه در اتاق 712 ماند و نتوانست حداقل همسوئيتى ما شود. اما جدايى اتاقها باعث نشد كه ما از يكديگر جدا شويم. اتاق من و مريم يك اتاق دو تخته بود كه در يك سوئيت سه اتاقه قرار داشت.
بعد از جابجايى و غسل زيارت، ساعت 30:10 به همراه كل كاروان به مسجدالنبى رفتيم. حاجآقا ماندگارى، روحانى كاروان به بچهها گفت: «يادتان باشد كه از باب رقم 17 وارد شديد، هنگام برگشتن حتماً به اين تابلو توجه كنيد تا گم نشويد» . ابتدا از داخل صحن مسجدالنبى به سمت قبرستان بقيع رفتيم، بعد از بالا رفتن از پلهها به پنجرههاى بقيع رسيديم. با ديدن اين قبرستان ساكت و خاموش، منقلب شدم. اشكم درآمد و به ائمۀ بقيع سلام كردم. چهار امام در اين قبرستان آرميدهاند و چه مظلومانه. . . نه ضريح دارند و نه بارگاه. كسى اجازۀ ورود به آن را ندارد. درون قبرستان كسى جز مردى كه در حال جارو كشيدن بود ديده نمىشد. قبرستان خلوت بود و تنها چيزى كه جلب توجه مىكرد تكه سنگهاى كوچكى بود كه بر روى قبرها گذاشته بودند، بىهيچ نام و نشانى.
اهالى اين ديار گويا براى مردههايشان احترامى قائل نيستند. هر 6 ماه يك بار قبرستان را نبش كرده، مردۀ ديگرى را در آن دفن مىكنند. صدها نفر از پشت پنجرههاى بقيع اشك ميريختند و اميدوار بودند شايد دل آن مرد جاروكش به رحم آيد و براى چند دقيقه درِ بقيع را باز كند تا در كنار قبرها اشك بريزند و زيارت بخوانند. در اين قبرستان علاوه بر ائمه، صحابه و زنان پيغمبر هم دفن گرديدهاند و گفته مىشود قبر حضرت زهرا (س) نيز در اين قبرستان و در محدودۀ قبور ائمه قرار دارد.