41به صد حاجت و اشك و شور آمدم
نگاهم كن از راه دور آمدم
به ياد انبوه گناهان خودت مىافتى كه چگونه است پس از ايام تشريق و ارادت و رسم بندگى ورزيدن، باز براى سادهترين مسأله به ورطه گناه مىافتى و براى جزئىترين نكته، توبه از گناه را به توبه از توبه بدل مىكنى. اما رحمت الهى بيش از اينهاست و رجاى واثق دارى كه ناصح مشفق، كه بر سر سفره او و در حريم خانه او نشستهاى، بيش از اينها تو را دلداده خود نموده است و تو زين سبب اميد دارى و مىخوانى كه:
نشسته كنون گير و خوان توأم
اگر چه بَدم ميهمان توأم
آرى، بر خود لقب ميهمان گذاشتن و صاحبخانه را ميزبان گفتن، در جاى خود نعمتى است، گويى با رندى تمام ميزبان را وادار مىكنى و علاوه بر پذيرايى معمول از او نيز توشه بازگشت مىخواهى.
براى رفتن از تو توشه خواهم
از اين خرمن بدامن خوشه خواهم
نصيبم كردى اكنون خانه خود
ضريح و مرقد شش گوشه خواهم
اما سخن پايانى اينكه پس اين همه التماس و التجا، از او مىخواهى كه «مرا نااميد از درت رد مكن» . بههر حال بر اين نكته واقفى كه مغناطيس وجود خانه خدا، با شعاع نامرئى، تا دور دستهاى عالم تو را باز دلمشغول خواهد داشت. اما مگر نه اين است كه اگر اذن و اجازه از او و طلب از تو نباشد، راه بردن به حريم دوست خيال خام پختن است:
«اى دل اگر نخواندت ره نبرى به كوى دوست»
بنابراين، نجوا مى كنى كه خدايا! بار ديگر مرا در اين سفره كرمت از خير و رزق و روزى برخوردار گردان و مىخواهى و مىخوانى كه «مرا بار ديگر دعوت نما» زيرا هر كسى بىترديد نياز دارد كه خود را در يك محيط مستعد و مناسب ارزيابى كند. باز دعا مىكنى كه پروردگارا! تو خود مهار مراقبت و مواظبت را در مقابل انديشهها و وسوسههاى شيطان بر نفس ما قرار دادهاى; زيرا اگر حمايت و عنايت تو نباشد به لحظهاى تمام وجودم را پليدى و تباهى فرا مىگيرد. اما چه لذتى از آن بالاتر كه آدمى در سوداى نزديكى و قرب الهى و تمرين بندگى و عبادت باشد. و به تبع آن لطف و كرم الهى شامل حال او گردد:
تو به راه من بنه گامى تمام
تا منت نزديك آيم بيست گام
تازه اين صورتِ ظاهر قضيه است; زيرا معلوم نيست كه حتى در همين توفيق ظاهرى پذيرش وجود داشته است يا خير؟ اما همين كه بر آدمى واقعه ناگوار روحى نمىگذرد و با همان عرفان عوامانه براى خود مانند ذرّهاى ناچيز پيلهاى مىتند و خود را در معرض حمايت و قبول مىبيند، خودش گام بزرگى است كه شكرانه فراوان دارد:
تو مگو ما را بدان شه بار نيست
با كريمان كارها دشوار نيست
مىبايست همواره در حالت خوف و رجا بود و تمرين مبارزه با نفس داشت; زيرا او همواره در كمين است. بكوش كه سوداى حج را سودايى معنوى و الهى كنى. اگر اين باشد، چه سوداگرى ارزشمندى و چه داد و ستد سودمندى! يقين بدان كه از كرامت الهى هر چه بخواهى مىتوانى بهرهمند شوى; زيرا «كم نخواهد شد بگو درياست اين» و همگان مىتوانند بدون نگرانى از آن بهرهمند شوند. اگر كلّ سفر حج به دريافت اين نكته لطيف ختم شده باشد، يقين بدان كه برنده واقعى تو بودى.
بالأخره در انتهاى شب راهى حرم شدم. هنگام رفتن دوستى سفارش كرد كه طواف مستحبى بهجا آور و ثواب آن را به چهارده معصوم هديه كن. اين كار را براى آن مىخواستم انجام دهم كه دوباره به حج دعوت شوم. لذا به مطاف رفتم براى انجام اين طواف. از فشردگى جمعيت كاسته شده بود و در فاصله كمتر از نيم ساعت هفت شوط پيرامون كعبه چرخيدم و به آن توصيه عمل كردم.