21
بوسه بر خال لب دوست
عزيزخانم قناعتى
چند كلام با مهربانان دبيرخانۀ جشنواره
من برايكسى نمينويسم. براى تنهايىهاى دل شيدايى، كه پشت پنجرههاى بقيع، در پاى ستون توبه، در ميقات، طواف، مسعى، عرفات، مشعر و منا بهجا ماند، مينويسم.
براى خودم و براى «دور ماندن از اصل خويش» مينويسم و مجنونوار، «روزگار وصل خويش» ميجويم و مىدانم همۀ آنانكه نوشتهاند، شايستهتر و برترند.
من در خيل «مسافران عشق» ، كمترين بودهام و در اين مسير، دعاى خير را بدرقۀ «راهيان قبلۀ» سومين جشنواره نموده و از شما و آنان فقط التماس دعا دارم.
چشم بر هم نهاده، مىچرخم، مانند يك پرنده، پركشيده، در آسمان عشق مىچرخم. گويى دست در حلقۀ رندان، در سَماعى عاشقانه، به گرد شمع وجود و آتش افروزان عشق خدايى مىگردم. . .
تو «طواف» مىكنى، اما نه بر گِِرد خود. تو «سعى» مىكنى، اما نه براى كسب دنيا. تو «تقصير» مىكنى، اما نه از حق مردم. تو به نماز مىايستى، اما نه به ريا. . .
تو چهره به زمزم مىشويى، گويى كه تشنگى اسماعيل را در جانت يافتهاى.
تو دست بر مقام ابراهيم ميسايى، گويى خشتى را براى كاستن خستگى ابراهيم در دستان او گذاشتهاى.
تو صورت بر «حجرالأسود» مىگذارى تا «بوسهاى بر خال لب دوست» بنشانى و بدانى هرچه را خدا بخواهد، حتى اگر يك قطعه سنگ باشد. . .
«حج» ، نمايش عاشقانه به ديدار معبود رفتن و منهاى «من» در برابر عظمت «او» شكستن است.
«حج» ، بريدن از دنيا، كسب و كار، روزمرّگيها و تعلّقاتى است كه تو را از معبود بريدهاند.
«حج» ، پيوستن به همۀ انبيا در طول تاريخ است.
«حج» ، كنگرهاى است عظيم از همۀ نژادها و ملتها، بىآنكه كسى تو را به نام خوانده باشد. تو با عشق خوانده شدهاى و تلنگرِ مهر بر دريچۀ قلبت نشسته و كوبههاى لطف از خوابت پراندهاند.
واله و شيدا همه چيز و همه كس را رها كرده، جامۀ دنيا از تن بَر كَندهاى و با جامۀ آخرت! لبيك گفته و سر در پى معشوق به بيابانى رسيدهاى كه در آن، ابراهيم، همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل را به دستان پر مهر خداوند سپرد تا عظمت زنانگى و اخلاص يك مادر و سماجت عاشقانۀ يك كودك، «بلد امن» يعنى اين همه گريخته از خويش باشد و. . .
«حج» ، بر پا ايستاده در برابر حراميان، با بانگ عظيم «برائت از مشركين» و اين خوف و وحشتى است در دل مستكبران و لرزشى است بر تن آنان.
چشم بر هم نهاده، مىچرخم. جامهاى نو بر تن كردهام. عروس نبودهام كه سفيدى جامهاى را تجربهكرده باشم. اين نخستين جامۀ سراسر سپيد من است.