18هدفشان از ذكر، اغراض دنياوى است و مىگويند: خدايا! در دنيا به ما بده و براى اين دسته لَيْسَ لَهُمْ فِى الآْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ .» 1دستۀ دوم كسانى هستند كه مىگويند: «اىخدا! ما را از نعمتهاى دنيوى و اخروى بهرهمند گردان و از عذاب آتش دوزخ، نگهدار.
بد نيست كه بدانيم در آيۀ . . . فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا وَما لَهُ فِى الآْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ . 2مفعولِ دوم فعل «آتِنا» محذوف است و حذف مفعول در اينجا، از جنبۀ بلاغى، اهميت دارد و حذف در اين آيه، ابلَغ است؛ زيرا اگر انسان بخواهد تمام خواستههاى خود را بگويد، جمله مُطنَب مىشود و مطلب به درازا مىكشد و ذكر بعضى از خواستهها نيز، تخصيصِ بدون مُخَصّص مىشود. بنابراين، حذف مفعول، ابلَغ است.
ولى در آيۀ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار ِ 3ذكر كلمۀ «حَسَنَةً» بهترين تعبير است و جنبۀ شمول دارد و لذا قرآن هم گفته است: . . . رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. . . .
قرآن مجيد در آيۀ بعد 4(بقره: 203) نيز بخشى از مراسم حج را باز گفته و سرانجام به انسانسازى پرداخته است؛ زيرا در پايان آيه، خداى بزرگ دستور داده كه ختم مراسم حج بايد با ذكر خدا و تقوا، همراه باشد؛ يعنى بايد خدا را در روزهاى معيّنى كه در اصطلاح، «ايام تشريق» 5نام دارد و واقعاً روشنىبخش روح و جان انسان است، ياد كنيد و به ياد او باشيد و ذكر او را بر زبان جارى سازيد.
بخشِ پايانىِ آيه . . . واتّقوا الله. . . در واقع تحريض و تشويقى است بر مُلازم بودنِ تقوا؛ يعنى خدا در ضمن، به انسانها مىگويد: اى انسانى كه آمدى و رنجِ سفر بر خود هموار كردى، سعى كن كه تقوا را پيشۀ خودسازى و با روحى پاك، در آينده نيز از ارتكاب گناه اجتناب كنى.
بنابراين مىگوييم: بدين وسيله خدا خواسته است كه حجگزاران داراى روحى پاك از آلودگىها شوند و . . . واتّقوا الله. . . را شعار خود سازند، اين است كه مىگوييم: به ياد خدا بودن و ذكر خدا گفتن و در بخش پايانى آيه، از تقوا سخن گفتن و جملۀ . . . واتّقوا الله. . . را به كار بردن، از ويژگىهاى اسلام است.
اصل حج در اسلام به وسيلۀ آيۀ . . . وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً. . . 6تشريع شده و بهقول ابنعربى، 7آيۀ مزبور بر وجوب حج دلالت مىكند؛ زيرا در زبان عربى، وقتى مىگويند: «لِفلانٍ علّىَ كَذا» وجوب آن چيز مؤكّدتر شده و اينگونه بيان، بليغترين الفاظ وجوب است و تأكيدى است براى الزام حج.
نويسندۀ كتاب «اقْصَى البيان» هم بر آن است 8كه: از جملۀ خبريّه وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ امر، مؤكّدتر و بليغتر و شديدتر استنباط مىشود تا وقتى كه به صيغۀ امرى باشد. از طرفى، جملۀ اسميه بر دوام و ثبات دلالت مىكند و در واقع بايد گفت كه مطلب بدين صورت بيان شده است: «حج گزاردن حقى