7اين امر اختصاص به جهان ندارد، بلكه شامل انسان و قرآن نيز مىشود. انسان و قرآن هم، ظاهر و باطن دارند و داراى مراتب و درجاتاند، كه نازلترين و پايينترين درجات هر سه، ظاهر آنها و رتبههاى بالاتر، عمق و باطن جهان، انسان و قرآن مىباشد؛ به عبارت بهتر هريك از اين سه مقوله، امرى تشكيكى و داراى دو طرف مىباشد؛ يك طرف آن، مرتبۀ ظاهر است و طرف ديگر عميقترين لايۀ جهان، انسان و قرآن مىباشد، كه مرتبط با مبدأ است.
از آنجا كه مبدأ هر سه يكى است؛ يعنى خداست كه خالق هستى است، خداست كه آفرينندۀ انسان است و خداست كه نازل كنندۀ قرآن مىباشد. طبعاً هر رتبهاى از جهان، با رتبهاى از انسان و قرآن متناظر است؛ به تعبير ديگر، ظاهر جهان، كه دنيا است، با ظاهر انسان كه انسان مادى و دنيوى است، با ظاهر قرآن متناظر است و هر رتبهاى كه به عمق جهان وارد شويم، به عمق انسان و قرآن گام نهادهايم. اين حركت صاعد و اين سلوك مبارك، مرحله به مرحله و منزل به منزل پيش خواهد رفت تا به مبدأ منتهى شود. به ديگر سخن، سه مقولۀ جهان، انسان و قرآن، در گام نخست، از مبدأ تنزّل كردهاند كه اين قوس نزولى است و فقط از ارادۀ حق بر مىخيزد. آنجا كه فرمود: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ . 1خلقت انسان و جهان و نزول قرآن با كلمۀ «كُنْ» تحقّق مىيابد. اما در گام دوم، هستى و انسان و قرآن حركتى به سمت او خواهند داشت، كه فرمود: إِنَّا للّٰهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ . 2لذا كارِ آفرينش با قوس اول آغاز و با قوس صعودى به انجام مىرسد و اين حركت مدوّر از مبدأ و به سوى منتهايى است كه هر دو بر هم منطبقاند؛ لذا فرمود: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ . 3باطن جهان
اينكه جهان و عالم هستى داراى مراتب و درجاتى است كه يكى ظاهر و ديگرى عمق و باطن است، هم بر اساس مبانى فلسفى قابل استفاده است و هم با نگاه قرآنى مىتوان به آن رسيد. در مقالۀ حاضر آنچه مطمح نظر است، توجه به آيات قرآنى است. در قرآن كريم به آياتى بر مىخوريم كه به روشنى به ظاهر و باطن جهان اشاره دارد.
يك) دستۀ نخست، آيات ملكوت است. در كتاب خدا مجموعاً 4 آيه است كه به ملكوت جهان اشاره دارد؛ يكى از آنها مربوط به ابراهيم عليه السلام مىباشد: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ