44اثر پرداختن به اعتقادات درست و عمل شايسته و سلوك در مسير كمال، از حضيض ماده تا بلندى و اوج اخلاص مىرسد و در نتيجه خداوند او را برگزيده و خالصۀ خود مىگرداند و چنان ويژۀ حق مىشود كه هيچكس ديگر را شريك و همباز خود نگرداند. در اين صورت، خداوند عهدهدار تدبير امور او مىشود و اين امانت، كه چنين پيامدى دارد، «ولايت الهى» است.
امانت در اين آيه، ولايت الهى است و كمال صفت عبوديت است كه با علم به اللّٰه و عمل صالح، كه عبارت از «عدل» است، حاصل مىشود. 1و در تأويل آيه آمده است: «عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ. . .» در مقام تعميم، عبارت از تكليف هر بندهاى به حسب توانايى به عبوديت خدا است كه برترين آن تكليف، «خلافت الهى» امت براى شايستگان خلافت است و بر هر نا اهلى واجب است كه آن را به اهلش واگذار كند و ادعاى آن را نداشته باشد. 2هم چنانكه در تأويل آيۀ . . . إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ؛ «خداوند به شما فرمان مىهد كه امانتها را به صاحبانشان برگردانيد. گفتهاند مقصود از امانت؛ اعم از امانتهاى مالى است و شامل معنويات، چون علوم و معارف حق نيز مىشود كه صاحبان علوم و معارف، آن را به صالحان از مردم برسانند 3و برترين امانات عبارت از خلافت و ولايت است و آنكه شايستۀ آن نيست، لازم است به اهلش واگذار نمايد 4و بايد هر امامى آن را به امام بعد از خود بسپارد. 5به هر حال، در تأويل امانت به ولايت، روايات بسيارى داريم 6و در نتيجۀ اينكه امانت در روايات بر «خلافت» و «ولايت» تأويل و تطبيق شده است، زائر خانۀ خدا عرضه مىدارد پروردگارا! امانت تو را ادا كردم و ولايت را، كه امانت تو است، به شايستگان حقيقى و صاحبان واقعى آن واگذار كردم و به اين وسيله هم اعلام مىكنم كه آن را به ناحق ادعا نكردم و هم اقرار مىكنم كه آن را به امامان معصوم واگذار كردم و امامت آنان را پذيرفتم و بر اين پايه در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است:
«إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلاَيَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ» . 7«براستى مردم فرمان يافتهاند كه گرد اين سنگها آيند و طواف نمايند و سپس نزد ما آيند و