43و بدينوسيله اداى پيمان مىكند و اعلام مىنمايد كه اداى امانت كرده و به آنچه با خداى خويش عهد بسته، وفا نمودهاست و اينكه در فراز نخست دعا به دو نكته اشاره شدهاست:
الف: «اداى امانت» ب: «وفاى به ميثاق» .
سزامند بررسى است كه خداوند چگونه امانتى نزد ما به وديعت نهاده و چه ميثاقى با انسان بسته است كه با آغاز طواف خانۀ او، بايسته است به اداى امانت و وفاى به پيمان اقرار كنيم؟ و تأكيد و اهتمام به بازگو كردن اداى امانت و وفاى به عهد تا آنجا است كه در اثر زيادى احاديث در اين مورد، در عنوان باب استحباب استلام حجرالأسود، تجديد اقرار بر عهد و ميثاق را نيز آوردهاند. 1همچنين بر اساس همان تأكيد در روايات، فقها نيز در باب مستحبات طواف به استحباب اين فراز از دعا، كه اقرار به اداى امانت و وفاى به ميثاق است فتوا دادهاند. 2لذا ضرورت بحث از اين دو نكتۀ مهم آشكار مىشود:
1. اداى امانت:
امانت يعنى وديعه گذاشتن چيزى نزد ديگرى، كه از آن نگهدارى كند و سپس به صاحب امانت بازگرداند و اما خداوند چه امانتى نزد بشر دارد كه بايد آن را به او برگرداند؟ در مورد امانت الهى در قرآن چنين آمده است:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً. 3
«ما اين امانت را به آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، از تحمّل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند، انسان آن امانت را بر دوش گرفت كه او ستمكار و نادان است.»
در تفسير اين آيه بايد گفت: مقصود از امانت، امرى است كه خداوند انسان را به آن امين كرده كه آن را درست و سالم نگهدارد و بر آن پايدارى نمايد و به خدا بازگرداند؛ همچنانكه نزد او به وديعه و امانت گذاشته است، و امانت در اين آيه، امرى مرتبط با دين حق است كه با نداشتن و يا داشتن آن، نفاق و شرك و يا ايمان به وجود مىآيد. روشن است داشتن اين امانت، چنان مهم است كه كمال حاصل از آن، نيز بسيار با اهميت نموده است؛ بهطورى كه در