15«الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ، وَ لاٰ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ» . 1علم الوراثه، در قلبى كه از كدورت صفات نفسانى و قذارت طبايع حيوانى وعلايق زشت دنيوى منزّه است مىجوشد و اسرار جهان غيب را هويدا و آشكار مىسازد. علم موروثى علمى است كه از جانب حق باشد و او معلّم انسان قرار گيرد؛ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً . 2اهل كشف وارثان كشوف نبوىاند و به بركت پيروى از آن بزرگواران، به وراثت علوم حقيقى نايل مىشوند. اين علوم تقليدى نيست. تقليد تقييد است و تمام علماى رسوم در قيد تقليدند و گاهى از حس و گاهى از عقلشان تقليد مىكنند، اما آنكه وارث علم حقيقى است، اگر هم مقلّد باشد، تنها مقلّد خداست و اين دسته، علماى حقيقى و اهل تحقيقاند. اصل در عالم جهل است و علم مستفاد و وجود است و وجود مخصوص خداوند مىباشد؛ «فتقليد الحقّ الذي له الوجود أولى من تقليد مَن هو مخلوق مثلك فكما استفدت منه سبحانه الوجود فاستفد منه العلم» . 3صوفىها گاهى بهجاى علوم اكتسابى و ارثى، از اصطلاح علم الروايه و علم الدرايه استفاده مىكنند. 4ولى آنچه مهم است اينكه آنان معلّم علوم ارثى يا وهبى يا علم الدرايه را اَب معنوى مىدانند. آنان بر اساس حديثى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: «الآبٰاء ثلاثة؛ أب ولّدك و أب ربّاك و أب علّمك» ، 5معتقدند 6كه معلّم عارفان، انبيا و اولياى الهىاند. علوم صوفيه ميراث معنوى است كه از سوى اب معنوى بر قلب عارف مىنشيند. زمين ارث صورى خداست. ولى ميراث پيامبران علوم معنوى و حقيقى است.
شريعت، طريقت، حقيقت
از مسائل مهم ديگر، كه هم نتيجۀ مباحث پيشين است و هم مستنداتى از آيات و احاديث دارد، آن است كه، شريعت هم ظاهر و باطن دارد. نماز بجز كالبد ظاهرى، باطنى دارد كه همان ذكر خداست؛ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللّٰهِ أَكْبَرُ . 7روزه ظاهرى دارد كه امساك است، اما باطن آن امساك و تقواى معنوى است؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ 8و اينجاست كه مسألۀ شريعت و طريقت در عرفان اسلامى مطرح مىشود.
عرفا و صوفيان، تعريفهاى گوناگونى از شريعت، طريقت و حقيقت كردهاند؛ ابوالقاسم