35عمل آورد!) ، از هر طرف صداى تقبّل اللّٰه به آسمان بلند شد!
معلوم مىشود كه اين حاجى بيچاره، مثل بعض معاصرين ما، به حساب خود پيروى عقل كرده و تصوّر نموده كه هروله چه معنى دارد و با عقل درست نمىآيد و ملاحظۀ اين نمىكند كه كدام را از فروعات و مسائل شرعيّه تطبيق به عقل قاصر مىتوان كرد، مادامى كه يك دليلى و راهنمايى نشان از اين معنى ندهد؟ جهت اينكه مصالح و تكاليف شرعيّه و مفاسد مناهى دينيّه، امورات واقعۀ مستوره از عقول بنىآدم و بلكه مستور از مطلق مخلوق است، چنانچه رد نمودن ملائكه بر خلّاق عالم در خلقت آدم عليه السلام، كه بالاخره ملتجى به عرش شده، هفت هزار سال طواف عرش نمودند، شاهد بر مدّعا است و نمىداند اسرار را مگر اشخاصى كه وجود ايشان مُخَمَّر است با علوم و انوار الٰهيّه و اصل در متابعت عقل بعد از اثبات اصول دين، عبارت است از تصديق كردن و گردنگذارى بر چيزهايى كه حضرت نبوى صلى الله عليه و آله به امر الٰهى دلالت بر آنها فرموده، و الّا اگر بنا باشد بر رسيدن به همۀ مصالح و مفاسد اوامر و نواهى شرعيّه، اكثر مردم بلكه تمامى آنها از دنيا بى دين مىروند بغير از اولياءاللّٰه و بعضى از علماى راشدين، كه همّت خود را در راه شريعت مصروف داشته، ظاهر و باطن خود را با علوم دينيّه و معارف حقيّه مزيّن ساختهاند و در همۀ مسائل از انوار مقدّسۀ اهل بيت طاهرين عليهم السلام اقتباس نمودهاند؛ از جمله: نصيرالملّة و الدين، خواجه نصير طوسى - أعلى اللّٰه مقامه - وقتى كه هلاكوخان از آن جناب درخواست نمود كه احكام عبادات را بر طبق عقل به نحوى كه عقل سلطان پسندد مدلّل سازد، پس خواجه قبول اين معنى كرد و همۀ احكام را به عقل چنان ثابت كرده كه هلاكو را پسند آمد.
س - قربانى
1 - تدبّر؛ چون حاج ذَبح قربانى كند، ياد آورَد كه اين ذبح اشاره به آن است كه: بهسبب حج، به نفس امّاره و شيطان غالب شدم و ايشان را كشتم و از عذاب الٰهى خلاص شدم؛ پس در آن وقت سعى كند در توبه و بازگشت از اعمال قبيحه كه سابق مرتكب بود (و امّا در اين اشاره صادق باشد) ، و فِى الجمله شيطان و نفس امّاره را ذليل كرده، حلقوم هوا و هوس و طمع را قطع نمايد و از اين جهت رسيده است كه: علامت قبول حجّ آن است كه حال آدمى بعد از حج بهتر از سابق گردد. و در خبر ديگر وارد است كه: از علامت قبول حج، ترك معاصى