21مىرود به اميد اينكه اگر در مرتبۀ اول او را نديده، در مرتبۀ دوم ببيند. اين رفت و آمد، صورتى از نزول و صعود همۀ موجودات است و همۀ موجودات بازگشتى دارند؛ يٰا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلىٰ رَبِّكِ رٰاضِيَةً مَرْضِيَّةً 1زائر با سعىِ خود ميان صفا و مروه، در واقع مردّد است كه خداوند او را پذيرفته است يا نه؟ با هروله كردن از گناهانى كه كرده مىگريزد يا براى انجام خيرات مىكوشد و اوامر الهى را امتثال مىكند. . . . فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرٰاتِ. . . 2، وَ سٰارِعُوا إِلىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ. . . 3به عبارت ديگر، بايد به هوش باشد و با سعى ميان صفا و مروه، به ياد رفت و آمدش ميان دو كفۀ ترازو در صحراى قيامت باشد؛ صفا را به منزلۀ كفّه حسنات و مروه را كفّۀ سيّئات و بدىها بداند و با حركت ميان آن دو، رجحان و نقصان اعمال و حركت ميان عذاب و بخشش الهى باشد:
المَرْوَةُ المُرُوَّةُ، الصفا صفا
احرام بستن براى حج يا عمره، براى آن است كه انسان با اسلام و ايمان، به مرتبۀ علماليقين رسيده، با يكى به مرتبۀ عيناليقين و با ديگرى به مرتبه حقّاليقين برسد يا با يكى به مرحلۀ فنا كه روشنى چشم سالكان كوى دوست مىباشد و با ديگرى به مقام فناى از فنا برسد.
و إنّما العقدان للعين و حق
أو لِفنا، له فنا الفنا لَحَق