9و مقام خود را بالا مىبرى و مقام عارفان را بر من ترجيح مىدهى؟ ! من تو را راحت نمىگذارم كه بتوانى به دور من طواف كنى. فهميدم كه خداوند با اين عمل مرا تأديب كرده است و من سپاس خدا را به جا آوردم و از نظر سابقِ خود برگشتم و مقام كعبه را بر خود ترجيح دادم و از گذشتۀ خود پشيمان شدم.
در اين صورت حالتى ديگر برايم حاصل شد و كعبه را به صورت بانويى زيبا ديدم كه تا آن زمان كسى به آن زيبايى نديده بودم. فىالحال اشعارى در مدح و جمال وى سرودم و قرائت كردم. هنوز مشغول خواندن اشعار بودم كه ديدم كعبه به حالت پيشين خود برگشت و با نظر لطف و سرور به من توجه كرد و اجازه داد تا به طواف بپردازم.» 1اشعار وى در مدح و عظمت كعبه را به جهت رعايت اختصار نياورديم.
حجر الأسود، دست خدا در زمين
حجرالأسود به منزلۀ دست خدا در زمين است كه مردم با استلام يا بوسيدن آن، با خدا بيعت مىكنند.
محيىالدين مىگويد: «از آنجا كه خداوند عرش را براى خود محل استواى رحمانى برگزيد و فرمود: الرَّحْمٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوىٰ. . . 2و فرشتگان را طوافكنندگان دور عرش قرار داد، كعبه را نيز بيت خود در زمين - به همان شيوه و اسلوب عرش - بنا نهاد تا بندگانش پيرامون آن طواف گزارند و در هر طوافى با بوسيدن حجرالأسود، با خداى خود تجديد بيعت كنند؛ زيرا حجرالأسود به منزلۀ دست خدا و بوسيدن يا لمس كردن آن، به معناى دست بيعت دادن با خدا است.
البته دست خدا مطلق از هر قيدى است و همه چيز در دست اوست. از اينرو دست خدا در همه جا هست. ليكن وقتى بخواهد ظهور يابد و مصداق پيدا كند، حجرالأسود مظهر و مصداق آن خواهد بود. 3لذا سزاوار است كه طواف كننده حجرالأسود را ببوسد و ركن آن را استلام كند و پيشانىاش را به عنوان سجده بر آن نهد. 4