8مىشود.» لذا اشعارى نيز در اين خصوص سروده است.
سپس به بيان مكاشفه و حالات ميان خود و كعبه پرداخته، مىنويسد:
«ميان من و كعبه، زمانى كه من مجاور كعبه بودم، مراسله و معاتبه هميشگى بود و من بعضى از آنها را در كتابى به نام «تاج الرسائل و منهاج الوسائل» نوشتهام كه مجموعاً هفت رساله است و به تعداد هفت طواف به دور كعبه مىباشد و براى هر طوافى رسالهاى نوشتهام. محتواى رسالهها، حالات و مكاشفاتى است كه خدا براى من در آن طوافها ميسّر ساخته است. تدوين اين رسائل به جهت حادثهاى بود كه براى من روى داد و آن عبارت است از اينكه:
من پيشتر مقام خودم را از مقام كعبه برتر مىدانستم و به كعبه، از حيث مادّى بودن و اينكه آن از مولّدات اوّليه است، توجّه داشتم و ساير فضايل آن، كه خداوند مخصوص آن كرده و پيامبران و بزرگان را به پيرامونش گردانيده است، غافل بودم.
البته اين مسأله به خاطر حالتى بود كه بر من غالب شده بود و خداوند خواست تا مرا متنبّه و بيدار كند. لذا اين مكاشفه بر من حاصل شد و آن مستى حالت عرفانى از من برطرف گشت.
چنين بود كه در شبى سرد و روشن از خواب بيدار شدم، در حالىكه باران مىباريد، وضو ساخته، به طواف كعبه رفتم. زمانى بود كه جز من كسى در اطراف كعبه ديده نمىشد.
وقتى حجرالأسود را بوسيدم و طواف كردم و به مقابل ميزاب (ناودان) رسيدم، به كعبه نگاه كردم. به نظرم آمد كه گويى دامن پردهاش را بالا زده و خود مقدارى از جاى خود بلند شده است. وقتى به ركن شامى رسيدم، احساس كردم كه كعبه مرا از خود دور مىكند و اجازۀ طواف نمىدهد و مرا تهديد مىكند؛ بهطورى كه من كلام تهديدآميزش را با گوشهاى خود مىشنيدم. تا اينكه عجز و لابۀ شديد كردم، خواستم كه خدا مرا از آن حالت خارج كند.
در صورتى كه نمىتوانستم از جاى خود تكان بخورم؛ زيرا مىترسيدم كه از سوى كعبه ضربهاى به سرم فرود آيد. بهگوش خود شنيدم كه كعبه مىگفت. نزديك شو تا ببينى كه با تو چه مىكنم! چقدر از ارزش من مىكاهى