24
سَتَجِدُنِي إِنْ شٰاءَ اللّٰهُ مِنَ الصّٰابِرِينَ ؛ 1«اى پدر، آنچه را كه بدان مأمور شدهاى، انجام ده.
انشاءاللّٰه مرا از بردباران خواهى يافت» .
ابراهيم عليه السلام بى درنگ در فدا كردن فرزند دلبند خود براى دلدار است و اسماعيل در پى رسيدن به معبود و معشوق خويش لحظه شمارى مىكند. از اينرو، نه تنها به دنبال راه فرار و توجيه شرعى و عقلى نمىروند كه بهانۀ قوى به دست آوردند تا بدينوسيله عشقبازى و جانبازى كنند! بنابراين، تأويل بعضى از عرفا خواب حضرت ابراهيم را كه وى از همان اول مأمور به ذبح گوسفند بود ولى قوّۀ مخيلهاش آن را به شكل ذبح فرزند براى او تصوير كرد، 2خالى از قوت است؛ زيرا انسان كامل قوّۀ مخيلهاش تحت سيطره قوّه عاقلهاش بوده، نمىتواند او را اغوا كند.
بنابراين، مسألۀ قربانى حضرت اسماعيل نمايش عشقبازى جانانه است كه جز با جانبازى عاشقانه، قابلاجرا نيستكه انسانعاشقى با كوچك ترين بهانه و به صورت خواب ديدنباشد آن را به اجرا در مىآورد و آنچه براى ديگران ناممكن است را ممكن مىسازد.
و چه نيكو گفته است اقبال لاهورى كه: هركه پيمان با هو الموجود بست
قربانى فرزند؛ يعنى گذشتن از همۀ هستى، يعنى فناى در حضرت دوست و رويگردانى از هرچه غير اوست. چون خدا از همۀ اينها بىنياز است و مىخواهد با اين امتحانات، آدمى به مقامات خود برسد و جوهرۀ وجودش را بشناسد؛ لذا از تحقّق ظاهرى قربانى حضرت اسماعيل جلوگيرى كرده و گوسفندى را به جاى او به قربانگاه مىفرستد و آن را ذبح عظيم مىنامد كه: فَفَديْنٰاهُ بِذِبحٍ عَظٖيمٍ ؛ 4«و به جاى او قربانى عظيمى جايگزين كرديم.» عظمت قربانى به جهت عظمت اسماعيل و ابراهيم است. و الاّ حيوان در حوانيتش، با همنوعان خود تفاوتى ندارد. اما اين حيوان بهخصوص كه بهجاى اسماعيل قربانى مىشود به جاى قربانى عظيم، ذبح مىگردد تا حاجيان تا قيامت هر سال با