13حج نمىگزارد، در اين خصوص عاصى بوده و در قيامت مؤاخذه خواهد شد. آنكه مسلمان نيست و حج به جاى نمىآورد نيز عاصى است و در قيامت به دو جهت مؤاخذه مىشود؛ هم به جهت انجام ندادن حج، و هم به جهت اسلام نياوردن. 1البته نظر ابن عربى در خصوص همۀ احكام عبادى چنين است كه حج نيز از آن جمله است.
وى سپس به دو نوع برداشت از دو نوع قرائت «حج» پرداخته، مىگويد: اگر حج را به فتحه بخوانيم، به معناى «قصد» مىشود و اگر با كسره بخوانيم «حِج» ، به معناى «قصدِ قصد» مىشود.
در صورت نخست، معنا چنين مىشود كه: خداوند به عهدۀ مردم قصد خانۀ كعبه را واجب كرده است» ؛ يعنى همه بايد نيّت زيارت و ديدن خانۀ خدا و انجام مناسك آن را داشته باشند.
در صوت دوم، معنا چنين مىشود: خداوند بر همه مردم واجب كرده است كه قصد خانه شدن را داشته باشند.
در اوّلى منظور رسيدن به خانۀ خدا بود.
در دومى منظور بَدَل شدن به خانه خدا است.
حاجى اگر با توجه به معناى اول حج به جاى آورد، خادمِ خانۀ خدا مىشود و اگر با توجه به معناى دوم حج بگزارد، خود به خانۀ خدا بَدَل مىگردد. از اين رو، مىتوان گفت خدا بر عهدۀ مردم نهاده است كه دلشان را خانۀ خدا قرار دهند. و معلوم است كه وقتى دلشان را خانۀ خدا ساختند، ديگر جز خدا در دل آنها يافت نخواهد شد. 2حج طفل
حجّ طفل نابالغ، از نظر فقهى، بالاصالة و الاستقلال صحيح نيست، ولى به نيابت صحيح است؛ يعنىكودك توسط پدر يا مادر ياانسان بالغ ديگر محرم مىشود و به راهنمايى و تلقين او، به انجام اعمال مىپردازد. اين عمل طفل را مىتوان به نيابت از انسان مكلّف و بالغى به جاى آورد كه يا از دنيا رفته و يا توان انجام اعمال حج را نداشته است.
محيىالدين در اين مورد، نظر خاص عرفانى دارد كه با توجه به مبانى عرفانىِ او، قابل فهم و توجيه است.