66چون سخن من به اينجا رسيد، آقاى حمزه غوث چنان برآشفت كه رخسارش برافروخته و با حال عصبانى چنين جواب داد كه:
اين نسبت، پاك دروغ است و غير ممكن است كه مقرون به صحّت باشد؛ زيرا اگر دولت سعودى يا ملّت آن، شيعه را مشرك بدانند محال است كه به يكى از آنها اجازۀ ورود به خاك حجاز، خصوصاً به مكه و مدينه داده شود. اين حرفها و اين نسبتها كاملاً دروغ بوده و جداً تكذيب مىكنم.
گفتم: در اين چند سال اخير، كتابى به نام «الصراع بين الوثنيّة والاسلام» به قلم يك نفر عالم نجدى به نام عبداللّٰه على قصيمى انتشار يافته كه در آن كتاب تهمت شرك به شيعه داده و با سفسطهها و مغالطهها خواسته است ثابت كند كه شيعه مشرك است. اين كتاب بهترين دليلى است بر صحت آنچه عرض كردم.
آقاى حمزه غوث گفتند كه اين مرد ماجراجو اولاً اگر از اهل نجد است مقيم نجد نمىباشد و ثانياً كتاب نامبرده را در مصر تأليف و چاپ نموده است. ثالثاً پس از انتشار آن كتاب و كتاب ديگرى كه اصولاً با دين اسلام مخالفت داشت تمام علماى نجد و حجاز او را تكفير نموده و به كفر و بىدينى او فتوا دادند و اعلىحضرت ابن سعود هم مواجب او را قطع نموده و فعلاً ميان عموم دانشمندان حجاز و نجد منفور و مردود مىباشد.
شما نبايد نوشتههاى يك چنين مرد ماجراجو را بر مسموعات خود دليل آوريد؛ مثلاً اگر يك نفر ايرانى برود در يكى از كشورهاى اسلامى يا غير اسلامى كتابى بنويسد و انتشار دهد كه محتوى كفريات باشد، آيا عمل او را مىتوانيد به تمام ايرانىها نسبت دهيد؟
در اين اثنا قضيه مهر را پيش كشيده و گفتم: چرا مأمورين از گزاردن مهر مخالفت مىكنند؟ آيا ميان سجده كردن به مهر و سجده كردن به فرش در نظر شما چه تفاوتى دارد؟ . . . فقهاى شيعه براى سجده كردن، بعضى اشيا را معين نموده و از بعضى اشيا نهى نمودهاند كه منجمله فرش است و تودۀ شيعه ناچار است كه طبق فتواى مجتهد خود عمل كند، آيا مخالفت دولت سعودى از سجده كردن به مهر، مولد نفاق و مخالف آزادى نيست؟ . . .
در جواب اظهار داشت كه اين اختلافات جزئى نبايد باعث تشتّت و