39ميان مسلمانان وجود ندارد» ، اين سخن خداوند را ياد آور مىشود: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوْ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا. . .
و سپس مىگويد: ظاهر اين آيه، وجوب و جزئيت است و تعبير به سخن خدا: فَلَا جُنَاحَ همانند تعبير قصر نماز در سفر است. 1نيز همين قول را صاحب كتاب «الأمثل» آيتاللّٰه مكارم شيرازى در تفسيرآيۀ مورد بحث 2، صاحب «براهين الحج» مدنى كاشانى و ديگران برگزيدهاند.
قسم سوم:
وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّٰهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ .
اين قسمت، ارزش عملِ سعى صفا و مروه و اهميتى را كه خدا نسبت به آن قائل است، روشن مىكند و متفرّع بر قسمت نخست و دوم است و آنها را تأييد مىكند. چه، آيه تنها به آنچه دو قسمت پيشين ارائه داد، بسنده نكرده است - از قبيل اينكه سعى يك عمل و شعار الهى است و به رغم وجود عواملى كه آن گروه در نزد خود داشتند، در آن گناهى نيست - بلكه عطاى ديگرى به مؤمنان مىبخشد، تا آنان را تشويق و ترغيب كند كه پس از اداى واجب، باز هم اين عمل را بيشتر به جاى آورند كه پاداش آن بزرگ است و خداوند با آوردن: إِنَّ اللّٰه شَاكِرٌ عَلِيمٌ اين پاداش را بيان كرده است؛ چرا كه واژۀ شكر را بهطور مطلق آورده و از باب مجاز، از اين واژه، احسان فراوان به بندگان را اراده كرده است.
وقتىاين سهقسمتدر كنار يكديگر قرار گيرند، مقام و منزلت والاى اين عمل (سعى ميان صفا و مروه) را براى ما روشن مىسازند و وجود بتها، يا پرستش آنها، يا قرار داشتن آن در زمرۀ شعائر جاهليت ويا ديگرعوامل، هيچزيانى به ارزشمندى آن نمىرساند و عمل سعى، عبادتى است كه خدا آن را برگزيده است و كسىكه در حج و يا عمره سعى مىكند، بايد تنها براى خداوند، اين عمل را انجام دهد.
در پايان، بايد گفت: اين آيه و قسمتهاى سه گانۀ آن، براى برداشتن وجوب سعى، يا تبديل اين وجوب به استحباب و يا چيزى ديگر نيامده است، بلكه - اگر نگوييم براى اثبات وجوب سعىآمدهاست، چنانكهبرخى از روايات و ديدگاههاى فقيهان، آشكارا آن را مىرساند - براى پافشارى بر اين شعار مقدس و دفاع از واجب بودن آن و اينكه يكى از اجزاى اعمال حج و عمره مىباشد، آمده است.