30نيست؛ زيرا درست دانستن اين قرائت، به متواتر بودن قرآن زيان مىرساند.
رازى سخنانش را سرانجام، در بند زير خلاصه مىكند.
5 - سخن خدا: فلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ نه بر واجب اطلاق مىشود و نه بر مستحب، در حالى كه در استحبابِ سعى، هيچ ترديدى وجود ندارد. بنابراين، به ظاهر اين آيه نبايد عمل كرد، بلكه مىبايد رهايش نمود.
رازى در ردّ كسى كه (براى عدم وجوب سعى) به سخن خدا: وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً استدلال مىكند و مىگويد:
سعى ميان اين دو كوه مستحب است و نه واجب و اين، همان ديدگاه ابوحنيفه و پيش از او - چنان كه روايت شده - ديدگاه ابن عباس، انس بن مالك و ابن سيرين است، مىگويد: اما چنگ زدن به سخن خدا: فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً. . . ضعيف است؛ زيرا اين سخن اولاً: اقتضا دارد كه مراد از تطوّع و استحباب، طواف ياد شده باشد و حتى ممكن است مقصود از آن چيزى ديگر باشد.
رازى براى درستىِ اين ديدگاه خود، به آيهاى ديگر استدلال مىكند و مىگويد: خداوند فرموده است: وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ سپس گفته است: فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ خداوند دادن طعام را بر آنان واجب كرده و سپس فرموده است: بر آنان مستحب است كه به كار نيك داوطلبانه اقدام كنند و معناى اين سخن آن است كه هر كس داوطلبانه بيشتر به مسكين اطعام كند، بهتر است.
همچنين، در اينجا احتمال دارد كه اين داوطلبانه بودن (تطوع) به چيز ديگرى انصراف داشته باشد، به دو صورت:
اول: شخص حاجى به تعداد طواف بيفزايد و بيش از طواف واجب، طواف كند نظير اين كه هشت بار و يا بيشتر طواف كند.
دوم: پس از انجام حج و عمرۀ واجب، بار ديگر به انجام حج و عمرۀ مستحبى بپردازد، تا آنجا كه صفا و مروه را از روى استحباب انجام دهد. 1اما آلوسى در تفسير روح المعانى مىگويد: زمانى كه اسلام آمد و بتها شكسته شد مسلمانان بر اثر وجود دو بت، نمىخواستند ميان صفا و مروه طواف كنند. بنابراين، خداوند اين آيه را فرو فرستاد. از اين سخن، پاسخ توهّمى به