29خواندن نماز) از نظرگاه معاويه واجب است، با اين كه در اين آيه آمده است:
فلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ بنابراين، در مسأله سعى نيز چنين است كه عبارت فلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ بر نفى وجود دلالت ندارد.
2 - خداوند گناه را از طواف صفا و مروه برداشته، نه از طواف ميان آن دو، در حالى كه از ديدگاه ما اوّلى واجب نيست و دومى واجب است.
3 - ابن عباس گفته است: بر روى صفا بتى و بر روى مروه بتى بود. مردم دوران جاهليت پيرامون آنها طواف مىكردند و به آنها دست مىكشيدند.
زمانى كه اسلام آمد، مسلمانان به خاطر وجود اين دو بت، دوست نداشتند كه ميان صفا و مروه طواف كنند و لذا خداوند اين آيه را فرو فرستاد.
وقتى با اين سخنان آشنا شدى، مىگوييم: مباح بودن، به وجودِ آن دو بت در حال طواف انصراف دارد، نه به خود طواف. رازى براى اين موضوع، مثالى مىزند و مىگويد: اگر نجاست اندكى، از ديدگاه شما و يا خون كك، از ديدگاه ما در لباس باشد و گفته شود:
«لا جناح عليك أن تصلّى فيه» باكى بر تو نيست كه در اين لباس نماز بگزارى. در اينجا باك نداشتن، به جايگاه نجاست انصراف دارد، نه به خود نماز.
4 - از عروه روايت شده است كه به عايشه گفت: من بر اين نظريه هستم كه اگر ميان صفا و مروه طواف نكنم، گناهى بر من نيست.
عايشه گفت: سخن بدى گفتى. اگر چنين مىبود، هر آينه خداوند مىفرمود:
«أَنْ لاٰ يَطَّوَّفَ بِهما» و سپس آنچه را كه دربارۀ آن دو بت پيشتر بيان شد، حكايت كرد.
در اينجا رازى تعليقهاى دارد و مىگويد: تفسير عايشه بر تفسير تابعين رجحان دارد. اگر كسى به قرائت ابن مسعود: فلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا بر ضدّ رازى استدلال كند و بگويد: اين قرائت، نظرگاه عروه را تأييد مىكند، با توجه به اينكه آيات ديگرى نيز هست كه با قرائت ابن مسعود هماهنگ است، نظير اين سخن خداوند: يُبَيِّنُ اللّٰهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا كه به معناى «أن لا تضلّوا» است و نيز همانند اين سخن او: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ كه به معناى «أن لا تقولوا» است.
رازى از اين اشكال، چنين پاسخ مىدهد: قرائت شاذ در قرآن معتبر