73نظر كن و آنها را ميان عايلهمندان و گرسنگان پريشان احوال توزيع كن، و باقى ماندۀ آن را نيز نزد ما بفرست تا ميان كسانى كه (نادارند و) نزد ما هستند تقسيم كنيم. به ساكنان مكه دستور ده از كسانى كه در مكه سكونت مىگزينند، اجرت نگيرند؛ زيرا خداوند سبحان گويد: . . . سَوٰاءً الْعٰاكِفُ فِيهِ وَ الْبٰادِ. . . ؛ 1«كسانى كه در مكه ساكنند و آنان كه به مكه مىآيند برابرند.»
عاكف، مقيم در مكه و بادى، مسافرى است كه از بيرون به قصد مكه بيايد. خداوند ما و شما را به آنچه رضاى اوست موفق بدارد. 2پس از شهادت امير مؤمنان على عليه السلام، ابتدا امويان و سپس عباسيان خلافت را غاصبانه در اختيار گرفتند، اميران حج را آنان منصوب مىكردند تا آنكه در سال 338 هجرى جعفربن محمدبن حسنبن محمدبن موسىبن عبداللّٰهبن موسىبن عبداللّٰهبن حسنبن حسنبن علىبن ابىطالب» با پيروزى بر عباسيان، مكه را از سيطره حكومت آنان آزاد ساخت و خود ولايت مكه را به عهده گرفت.
از سال 358 ه. ق. سمت امارت مكه در اختيار اشراف حسنى 3قرار گرفت و تا سال 1343 ه. ق. دوام يافت. اما پس از حملۀ وهابىها به مكۀ مكرمه و سقوط اين شهر به دست سربازان سلطان عبدالعزيزبنسعود امير نجد، و فرار شريف حسين، خالدبن لؤى از سوى وى به ولايت مكه منصوب گرديد 4و تا اين زمان باتوجه به استقرار حكومت آل سعود در حجاز، مكه و امارت آن نيز بهطور طبيعى در اختيار آنان قرار دارد.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و سقوط رژيم شاه، باتوجه به نگرش عميق و همه جانبۀ امام خمينى قدس سره به حج، امارت حج معنى و مفهوم حقيقى خود را بازيافت.
وظايفى كه آن رهبر خردمند و فرزانه، به نمايندگان خويش در امر حج محوّل نمود، همه حكايت از آن داشت كه امام در صدد احياى حج ابراهيمى است. و از برگزارى حج به شكل مراسمى بى جان و بى روح به شدت رنج مىبرد.
براى آشنايى بيشتر با ديدگاههاى حضرت امام خمينى قدس سره ابتدا متن احكام صادره توسط ايشان را ارائه كرده، سپس به مسؤوليتهاى خطيرى كه از سوى ايشان به اميرالحاج واگذار شده خواهيم پرداخت.
در تاريخ 29/6/58 حضرات حجج اسلام والمسلمين آقايان: حاج شيخ محىالدين