6طواف كند و توبه نمايد. اين سنّت در نسل او تا قيامت جارى گشت. 1البته هدف از طواف، عميقتر و وسيعتر از آن است كه ياد شد. هدف، الزام كامل و انضباط دقيق و هماهنگى با ارادۀ تشريع خداوند است كه در همۀ زندگى لازم است و «طواف» ، ترجمانى از آن تعهّد است.
طواف، علاوه بر چرخش اختيارى بر گرد كعبه، هماهنگى با چرخش تكوينى همۀ موجودات بر گرد محور و مركزى است كه خداوند قرار داده است و از سه جزء اتم (پروتون، الكترون و نوترون) پروتون محور است و آن دو جزء ديگر بر گرد آن مىچرخند. انسان نيز جزئى از اين هستى است و جسم او از اجزاى مادّى تركيب شده كه حركتى طوافگونه بر گرد مركز خويش دارند.
مىتوان چنين برداشت كرد كه هدف از وجوب طواف، هماهنگ ساختن حركت اختيارى انسان بر گرد كعبه يا حركت اتم بر گرد محور خويش و حركت فرشتگان بر گرد بيتالمعمور است. همۀ هستى مثل حركت تكوينى طواف بر محور مشخّص شده انجام مىگيرد و حركت تشريعى هم طواف تمرينىاست ارادى براى هماهنگى با اين حركت كلّى تكوينى و نتيجهاش خضوع و تسليم و عبوديت مؤمن با همۀ وجودش در برابر ارادۀ الهى است و به هر اندازه اين هماهنگى بين دو حركت تكوينى و تشريعى بيشتر باشد، آرامش و سعادتِ روحى و مادى براى انسان پديد مىآيد، چون خداوند، هستى را مسخّر انسان ساخته تا به او خدمت كند. نظام تشريعى هم براى كمال و سعادتمند ساختن انسان است. هرگاه دوّمى با اوّلى در زندگى انسان هماهنگ شود، همۀ آن سعادت و كمال منظور تحقّق مىيابد.
در همۀ عبادات كه بر كيفيتى خاص تشريع شده است، دو اثر وجود دارد: يكى اثر خاصّ همان عبادت، ديگرى نقشى كه همۀ اينها در سعادت، رشد مادّى و معنوى و كمال دنيوى و اخروى انسان دارند، مثل اعضاى يك پيكر، كه علاوه بر نقش و وظيفۀ خاص هريك، در تأمين هدف كلّى يعنى خدمت به انسان در مسير خير و احسان همكار و هماهنگاند. نقش اين تعاون وقتى روشن مىشود كه يكى از اعضا به عللى نتواند وظيفهاش را انجام دهد. تأثير اختلال كارىِ آن بر همۀ اعضاى ديگر آشكار مىشود، هركدام به تناسب و اهميت نقشى كه در اين مجموعه دارد.
در تشبيه عبادتهاى مختلف به اعضاى بدن، مىتوان نماز را به «قلب» تشبيهكرد كه اثرى نيرومند بر حيات انسان دارد وحج رابه «عقل» . يكى حافظ حيات است، ديگرى جهت دهنده به حركت.
كمترين اثر شعائر حج و انجام اين اعمال، اداى تكليف و سقوط آن از ذمّۀ انسان است، ولى اثر مطلوبى كه خدا خواسته، قرار دادن پيوستۀ بنده در چهارچوب شريعت الهى است، يعنى بايد با ترك همۀ حرامهاى شرعى، پيوسته در احرام بماند و پس از پايان طواف، حركتى عمومى طواف با طواف معنوى قلب بر گرد مركز شريعت پروردگار آغاز شود و هرگز از هيچ حدّى از حدود اين مطاف تخطّى نكند، چرا كه قلمرو طواف معنوى به گستردگى حركات عبادى مكلّف است و به ماههاى خاص يا اماكن معيّنى محدود نمىشود.
محدودۀ طواف و نقطۀ آغاز