3رو اثربخشتر و كارسازتر است.
در اين فريضه، هم حركت جسمى است هم فكرى، هم تلاش بدنى است هم تكاپوى روحى، و جان آدمى با اين دوبال در آسمان فضيلت و معنويت به طيران مىآيد.
در سايۀ حركت فكرىاست كه انسان به فلسفۀ آفرينش و رمز عبوديت و بندگى خويش نزديكتر مىشود و به منافع برتر از سود مادّى مىانديشد و «راه آخرت» را مىپيمايد و از دوراهىِ تقوا و عصيان، راه تقوا و طاعت را برمىگزيند. اين كوچ معنوى براى يك مسلمان بسيار سودمند است. در كنار آن تحرّك جسمى هم وجود دارد و ناگفته پيداست كه هر حركت جسمى، مسبوق به حركت فكرى و رسيدن به مرحلۀ عزم و اقدام است.
مجموعۀ اين برنامهها «ملكۀ عبوديت» را براى انسان فراهم و روح بندگى را تقويت مىكند.
بازگشت آثار و نتايج حج، به خودِ حاجى است و ثمراتش در زندگى خود او متجلّى مىشود. قرآن هم فرموده است كه از قربانى شما، گوشت و خونى به خدا نمىرسد، بلكه تقواى شما به خدا مىرسد 1و اين اشاره به بهرهورى خود انسان از عبادات خويش است و آنكه سود مىبرد، خود اوست نه خدا. باز هم قرآن، ثمرۀ حضور در عرصۀ مهم و گستردۀ حج را مشاهدۀ منافع خويش معرفى مىكند . . . يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ. . . . 2اينكه اسرار و فوايد حج چيست، نياز به توضيح و تبيين دارد. از احرام گرفته تا طواف و نماز و قربانى و وقوف و. . . همه حكمتها و اسرارى دارد كه بايد آنها را شناخت و شناساند. مؤمنان راستين باور آگاهانه دارند كه خداوند، سرچشمۀ خير و نيكى است و از رهگذر تشريع اينگونه عبادتها هم قصدى جز خيررساندن به بندگان ندارد.
پس بايد خيرهاى نهفته در اين شعائر و عبادات را فهميد. توجّه به اين حكمتها و فلسفهها ريشه در دين ما دارد. امام صادق عليه السلام در «توحيد مفضّل» به تبيين اينگونه معارف پرداخته است، كتاب «عللالشرايع» مرحوم صدوق، براساس همين هدف تدوين شده است. علماى بسيارى هم به نگارش كتابهايى در فلسفۀ عبادات پرداختهاند.
شناخت اين حكمتها، ايمان را راسختر و معرفت را ريشهدارتر مىسازد.
حكمت احرام
نخستين گام حج يا عمره، «احرام» است. چرا احرام؟ و چرا از ميقاتى معيّن؟
اينكه كيفيت انجام حج، مقيّد به قيود و آدابى است، درسى تربيتى در مسير عبادت، خضوع و تسليم در آستان خداوند است. حتى اگر راز آن را ندانيم، خود اين فرمان و لزوم اطاعت آن، سازندگى دارد و گردن نهادن به حكم خداى حكيم، نشانۀ پذيرش و ايمان عميق است. در قرآن نيز تن دادن به داورى خدا و چون و چرا كردن در آنچه فرمان اوست، دليل ايمان راستين است. 3به هرحال، حكمت احرام آن است كه وقتى زائر به ميقات مىرسد، در ذهن خويش صورت اقدام براى ورود به حرم الهى و مراعات محرّمات و حرمت نهادن به اوامر خدا را ترسيم كند و همۀ اعمال را با همين نيت و ذهنيت انجام دهد. براى اينكه احساس در جان زائر اثر عميق بگذارد، خواسته شده كه وضع ظاهرى خويش را كه نمودار شؤون دنيوى و حالت اهل دنياست تغيير دهد و لباس آخرت بپوشد و شبيه آنان گردد كه با مرگ، به آخرت قدم مىگذارند و از جامههاى دنيوى عريان مىشوند. اين حالت، خشوع