36همراه داشت. يك بار كه اشرار اعرابى به كاروانى حمله كردند «شصت - هفتاد نفر جمّال، همگى با خنجرها و آلات و ادوات حرب جلوگيرى كرده، تير و تفنگ چند رد و بدل و مخاصمه و مدافعۀ كاملى شد.» 1همين شتربانان كه آنان را جمّال مىگفتند، گاه خود مهمترين دشوارى بودند و به انواع و اقسام بهانه، پول اضافى از حجاج دريافت مىكردند و كسى هم جرأت مخالفت با آنان را نداشت. 2يك راه دزدى آن بود كه افسار شتر را از «قطار گسيخته» ، شتر را به كنارى برده به «دست آويز اصلاح شكدف» اموال آن را مىبردند. 3به هر روى دشوارىهاى راه و ترس و دلهرۀ حجاج به قدرى بود كه بلااستثنا وقتى به مقصد مىرسيدند، از اين كه «از وحشت و زحمت اين منازل خطرناك جان و مال به سلامت» بردهاند، شكرگزار بودند. 4حجاج به خاطر همين وضعيت خطرناك راه، مجبور بودند در شب كشيك بدهند، چرا كه «در تمام منازل راه مدينه دزد و حرامى» فراوان بود. 5با اين حال، اتفاق مىافتاد كه «از چهار طرف صداى دزد، دزد» در مىگرفت و بعد معلوم مىشد كه «در بين راه، خورجين پسر حاج عبدالهادى استرآبادى كه در بغداد تجارت دارد، از زير پايش بريده با بقچه رختش بردند.» راوى كه يك زن زائر است، مىافزايد: اين «حركات بسيار شبيهاست بهمثال حسينكُردكه در كتابها نقل مىكنند.» 6در اين ميان، شبهايى كه مهتاب بود، به دليل قابليت مراقبت، كمتر اين قبيل اتفاقات مىافتاد. 7گاه اين خطر به حدى بود كه زائرانى كه ابتدا حج را به جاى آورده و سپس قصد رفتن به مدينه را داشتند، از رفتن منصرف مىشدند. آنان به اجبار، نايبى از شيعيان مدينه مىگرفتند تا براى آنها در مدينه زيارت كند. 8در واقع، شريف مكه نيز نمىتوانست كارى بكند و به همين دليل، اعلام مىكرد كه راه ناامن است و او مسؤوليتى ندارد. اگر علما در حج حاضر بودند، اعلام مىكردند كه رفتن به مدينه صلاح نيست. 9حتى شريف مكه به امينالدوله توصيه كرد كه راه مدينه به ينبع خطرناك بوده چرا كه «هوس اعراب صحرايى در ايجاد مشكلات و سلب امنيت پايان ندارد.» 10البته وقتى وى به مدينه رسيد، شيوخ راه ينبع، ناصر و شاهر و شاكر نزد وى «آمدند