15بردند. پس خدا به ايشان امر كرد به طواف در اطراف بيت «نفس كليه» كه «عرش» است، هدايتشان نمود و آن از جنس مرمر جسمى صافِ از كدورت كيفيات جسمانى است و سقفش كه نفس الهى است از ياقوت سرخ است و ستونهايش زبرجد است؛ چرا كه تقريباً واسطۀ بين سرخى و مرمرى است و سپس اين بيت را محاذى آن بنا كرد.
سرّ حجرالأسود
آنطور كه از روايات و اخبار برمىآيد، «ميثاق گرفتن» در جايگاههاى زيادى صورت گرفته و از جملۀ آنجاها، مرتبۀ جسمى است كه در برخى روايات از آن به «ياقوت سرخ» و «درّ سفيد» تعبير شده كه از جهتى «عرش» است. و محيط و مركز در جسم كلّى تعيّن يافته و با تحقّق اين مرتبه، همۀ مراتب تحقّق يافته است. و از آنجاكه غرض از اين نظام، انسان است، تقدير وجود اشخاص اين نوع شريف در آن مرتبه تعلق گرفته و اين مرتبه براى قرار و معاش آدمى خلق شده و اجلها و عمرها مقدر شده، همانگونه كه مشيّت در مرتبهاى مقدّم بر اراده است.
و خلاصه در هر مرتبهاى حكمى از اين احكام به وجود اين لطيفه تعلّق يافته و از ابناء نوع ميثاق به الوهيت و رسالت و ولايت مطلقه گرفته شده، به اين ترتيب كه ربّ به حقايق آنها نظر مىكند، پس با زبانهاى متناسب با عالم خود، اقرار كرده و شهادت مىدهند. با تعيّن مركز و محيط در جسم كلى كه يكى از مواطن است، آفرينش بنىآدم از اجزائى كه متناسب مركز عالم است، مقدر گرديده است.
چون اين بنيان ترابىّالحدوث و طينىالهيكل است. لذا از ذرّات خاك نزديك مركز كه بهطور اجمال همه را دربر داشت، ميثاق گرفت. و آن اجزاء بهخاطر لطافت طينت نورىِ خود و صرافت صفاىِ اصلى خويش، ميثاق را پذيرفتند. بعد ميثاق در گوهرى نزديك مركز افتاد، بهطورى كه نسبتش با همۀ اجزاء مساوى بود. چون شاهد بايد عادل باشد و به هيچيك از اطراف تمايل نداشته باشد؛ يعنى چون اين جزء، قبل از تعيّنِ ساير اجزاء متعيّن شد و از جنس طينت آدم بود و آن طينت شايستۀ حمل امانت قبول تكليف به الوهيت و نبوت و ولايت بود، اين جزء شاهد شد و ميثاق در آن افتاد و از آن به «مَلَك» تعبير شد.
چون اين مرتبه باطن عالم مُلك است كه