55وعرفات و مشعر و مِنا و همچنين زيارت قبور امامان عليهم السلام چنان بر مذاق حاجيان خوش مىآمد كه بدون ترديد، اگر اين دشوارىها نبود، بسيارى از آنان نه يك بار كه بارها به اين سفر مىرفتند؛ چنان كه برخى با وجود اين مشكلات، چنين مىكردند. اين شيرينى براى يك مسلمان معتقد كاملاً قابل درك است.
روحيۀ زائران در زمان انجام اعمال، آنگونه كه در خاطراتشان منعكس شده، نشانگر عمق لذّتى است كه يك زائر در آن زمان تجربه مىكرده است. زائر در آن لحظات، به طور معمول، نوعى تجربۀ عرفانى را در خود مشاهده و احساس مىكرد؛ تجربهاى كه نمودى از آن را مىتوان در مطالبى كه در برخى از سفرنامهها آمده، مشاهده كرد.
زائرى كه راه سفر را در ميان خار مغيلان مىپيمود، با ديدنِ كعبه، آنچنان احساس شادى و لذّت مىكرد كه «خار مغيلان» را «گل نسرين» به حساب مىآورد:
يا رب اين كعبۀ مقصود تماشاگه كيست
كه مغيلان طريقش گل نسرين من است 1
زائرىكه بيست و چهار ساعت، پيوسته با كجاوه راه پيموده و به منزل رسيده است، بايد به استراحت بپردازد، ليكن «براق عشق، بند و رَسَن را پاره كرده، شعلۀ آتش شوق قوّت گرفته» همان وقت به سمت حرم حركت مىكند. 2فرهاد ميرزا نيز كه اسير اين خار مغيلان شده، ياد شعر «حافظ» افتاده كه گفته است:
در بيابان چون به ياد كعبه خواهى زد قدم
سرزنشها گر كند خارمغيلان غم مخور 3
فراهانى هم پس از انجام اعمال حج، اين شعر را سروده است:
در طى ره عشق اگر رنج كشيديم
المنّةُ للّٰهِ كه به مقصود رسيديم 4
زائر ديگرى كه با نگاه به كعبه، آتش شوق و اشتياق از وجودش شعلهور شده و البته مشكلات راه را نيز پس از چندين ماه پشت سر گذاشته، مىگويد:
چو خوش بُد كعبه گر رفتن نمىداشت
چو رفتن داشت برگشتن نمىداشت 5
همين زائر وقتى به چند فرسنگى مدينه مىرسد، از حركت كاروان چنين ياد مىكند: