16ابوالفتوح رازى هم، نوشته است: «عاكف» ، آن بود كه در آنجا مُقيم بود و «بادى» آن كه از باديه آنجا، آيد. و تقدير جملۀ سَواء العاكف 1فيه و البادِ چنين است: « العاكف و البادي فيه مستويان » و دربارۀ اين جمله، چه زيبا گفته است خواجه عبداللّٰه انصارى: 2«در حرم من چه شهرنشين و چه باديهنشين هردو يك حال دارند و يك مقام» .
در بحث از وَ مَنْ يُرِد فِيهِ باِلحادٍ بظلمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أليم گفتهاند: «وَ مَنْ يُرد» فعل شرط است و جواب آن «نذقه من عذاب أليم» مىباشد. اِلحاد 3هم يعنى: ميل و بهقول قرطبى، 4خدا خواسته است بگويد: كسى كه ميل به ظلم در او باشد نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أليم.
فاضل مقداد دربارۀ «بالحاد بظلم» نوشته است: دو صنف مىباشند براى مفعول محذوف؛ يعنى «مَنْ يُرد فيه امراً بالحاد بظلم» .
ابوالفتوح رازى هم ضمن اينكه «باء» را در كلمۀ «اِلحاد» زايد دانسته، عبارت را چنين معنى كرده است: 5«همّت كند كه آنجا، جز خداى را بپرستد» .
ابىالسعود، نوشته است: 6بالحاد: بِعُدُول عن القصد. بظلم: بغير حقّ. و هُما حالانِ مترادفان.
زمخشرى نيز اين دو كلمه را دو حال مترادف دانسته است. 7ابن قتيبه، در بحث از وَ مَنْ يُرِد فِيهِ باِلحادٍ نوشته است: 8«اَى: مَن يرد فيه الحاداً. و هو الظلم و الميل عن الحق. («با» هم زايد است) .
نويسندۀ كتاب «اقصىالبيان» نوشته است كه مىتوانيم: كلمۀ «سواء» را مرفوع بخوانيم، بنابراين كه خبر مقدّم باشد و در اينصورت معناى عبارت چنين است: «العٰاكِف 9فِيهِ وَ الْبٰاد 10سَواءٌ» يعنى كسى حق ندارد كه به سرزمين حرم ادّعاى مالكيت كند.
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِاِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ.
«(اى پيامبر به يادآر) 11آن زمانى را كه ابراهيم را در جاى اين خانه، جا داديم (و مقرّر داشتيم و گفتيم به او) كه چيزى را شريك و انباز من قرار نده و خانهام را براى طوافكنندگان و حاجيان و نمازگزاران، پاك و پاكيزه دار.»
در بخش نخستين آيه، خداوند كعبه را جايگاهِ ابراهيم براى عبادت قرار داده تا