24
جُنٰاحَ عَلَيهِ. . . . 1
نويسندۀ كتاب «مسالك الأفهام» هم در بحث از آيۀ مزبور، نوشته است: 2«شعائر» ، جمع شعيره، به معناى علامت است و در واقع علامتهايى است كه آدمى را به ياد خدا مىاندازد.
و در بحث از . . . فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ. . . نوشته است:
يعنى آنان كه حج خانه يا عمره انجام مىدهند . . . فَلاٰ جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما. . . مانعى ندارد كه بر آن دو طواف كنند و نيز افزوده است از ظاهر عبارت «فلا جُناحَ» شايد بعضى بگويند: اين سعى مىتواند واجب نباشد؛ يعنى مستحب و يا مباح باشد. 3نويسندۀ كتاب، در پاسخ اين شبهه گفته است: 4چنين نيست بلكه سعى ميان صفا و مروه واجب است و از اركان مىباشد و با ترك آن حج باطل است؛ زيرا ائمه اطهار عليهم السلام اَعْرَف به قرآن هستند و آيات قرآنى را بهتر درك كردهاند؛ چه، مهبط وحى و معدن تنزيل مىباشند و سپس نويسندۀ كتاب روايت زير را نقل كرده است: 5
«سُئِلَ ابوعبداللّٰه عليه السلام عَنِ السَّعي بَيْن الصفا و المروة، أ فريضة أو سنّة؟ قال: فريضة» .
نكتۀ ديگر اين كه: «اصل الطواف: الدَوَرانُ حَوْل الشَيْ» مىباشد ولى در اينجا منظور سعى ميان آن دو است، با توجّه به اين كه محقق محترم، شيخ محمد باقر شريفزاده، در پاورقى كتاب «مسالك الافهام» جلد 2، صفحۀ 333 نوشته است:
«و قد يطلق على التردّد بين الشيئين و يعبّر عنه بالسّعي و هو المراد» .
خلاصه اين كه، چون سعى ميان صفا و مروه از آداب جاهلى بود، مسلمين مىپنداشتند كه ناپسند است؛ زيرا نمىخواستند در دوران اسلامى، كارى از كارهاى زمان جاهلى را انجام دهند؛ چه، اسلام در وجود مسلمانان اثر گذاشته بود و انقلاب اسلامى در اعماق وجودشان، جا گرفته بود و آنان را دگرگون كرده بود، اين بود كه هر چه وابستۀ به زمان جاهلى بود، نادرست مىدانستند و از آن بيزار بودند و حتى از انجام طوافى كه جزء عادات و آداب جاهلى بود، ناراضى بودند، ولى آيه به آنان آرامش داد، آنان را مطمئن ساخت و عملاً ثابت كرد كه هر چه از شعائر و قوانين جاهلى، با آيين اسلام سازگار باشد، مىتوان انجام داد و فقط آنچه را نادرست مىدانست از ميان برد.