23هم حذف شده است و اصل آن «. . . فى ان يطّوّف بهما. . .» بوده است.
دربارۀ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً نوشته است: «خيراً» منصوب است؛ زيرا كه صفت است براى مصدر محذوف؛ يعنى در اصل «و من تطوّع تطوّعاً خيراً» بوده است.
جلالالدين سيوطي (متوفاى سال 911 ه. ق.) در تفسير خود، ضمن بحث مفصّل دربارۀ آيۀ مورد بحث، نوشته است: 1لازم است كه سعى از صفا آغاز شود، هر چند كه حرف عاطفۀ «واو» مفيد ترتيب نيست، ليكن از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله حديثى هست كه فرمود: «اِبْدَؤُوا بِمٰا بَدَءَ اللّٰه به» .
فاضل مقداد، ذيل آيۀ مزبور، نوشته است: 2صفا، در لغت، سنگ سخت مرمرى است.
مفرد، اين كلمه، «صَفاة» است مثل حَصا و حَصاة.
جوهرى از قول أصمعى نقل كرده: «المَرْو، حجارةٌ بيضٌ برّاقةٌ يقدح منها النار» واحد آن «مروة» است.
بعدها صفا و مروه براى دو كوه در مكّه عَلَم شده و مشهود است. 3و نيز فاضل مقداد افزوده است كه «شعائر» به گفتۀ جوهرى، نشانههاى حج است و هر چيز نشانۀ طاعت خدا باشد، شعائر است.
به عقيدۀ أصمعى، مفرد شعائر، شعيره است، و ديگران مفرد اين كلمه را «شعاره» دانستهاند.
«جُناح» ؛ يعنى گناه و اِثْم، اصله من الجنوح: خروج از حد اعتدال و انحراف از راه راست.
سعى از اركان حج است و واجب؛ زيرا نصوصى از اهل بيت عليهم السلام بر وجوب آن هست و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است:
«إِسْعَوْا فإِنَّ اللّهَ كَتَبَ عليكم السّعي» . 4
نويسندۀ كتاب 5«اقصى البيان» بسيارى از مطالب «كنز العرفان» را باز گفته و افزوده است: علّت اين كه، در قرآن گفته شده: . . . فَلاٰ جُناحَ عَلَيْه. . . اين است كه مسلمانان در آغاز مىپنداشتند كه سعى ميان صفا و مروه و طواف آن دو، گناه است؛ زيرا طواف براى بزرگداشت آن دو بتِ پندارىِ صفا و مروه بوده، پس از اسلام و شكستن بتها براى مسلمانان نيز سعى ميان آن دو، استوار بود و حتى براى آنان حَرَجى بود، خدا اين حَرَج را برداشت و فهماند كه كار بتپرستان حجگزار جاهلى كه بتها را طواف مىكردند و بر آنها دست مىكشيدند و آنها را مسح مىكردند، گناه بود و نوعى كجروى، و چون هدف تغيير كرد، قرآن گفت: . . . فَلاٰ